جایگاه معلم در فرهنگ اهل بیت علیهم السلام
ویژه نامه تبیان شماره 83 اردیبهشت 1391
نویسنده : عبد الکریم پاک نیاتبریزی
از بهترین امتیازات جامعه بشرى، هنر معلمى است. معلم با تعلیم و نشرِ علم،
انسان ها را به سوى کمال و پیشرفت سوق مى دهد و عشق و ایمان را بر لوح جان و ضمیر پاک انسان ها ثبت مى کند و نداى فطرت را در فضاى عالم طنینانداز مى گرداند. در حقیقت تمام ترقیات و کمالات انسان ها مدیون معلم است. اساسا، تعلیم و تعلم از
نعمت هاى خداوند متعال است که اول براى انبیاء و اولیا و سپس به دیگران ارزانى داشته است.به این جهت، معلم بودن از ویژگی هاى انبیاست. خداوند متعال مى فرماید: «هُوَ الَّذِى بَعَثَ فِى الاْءُمِّیِّینَ رَسُولاً مِّنْهُمْ یَتْلُواْ عَلَیْهِمْ ءَایَـاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَـبَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِن کَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَـلٍ مُّبِینٍ »؛ «او کسى است که در میان جمعیّت درس نخوانده، رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آن ها مىخواند و آن ها را تزکیه مى کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت مى آموزد و مسلما پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»
بزرگترین معلم جهان بشریت، حضرت رسول خاتم، صلى الله علیه وآله، به این ویژگى خود افتخار مى کرد. آن بزرگوار زمانى که با دو گروه در مسجد مواجه شد که گروه اول عبادت مى کردند و گروه دوم به آموزش علم مشغول بودند، گروه دوم را که در محضر استادى علم مىآموختند، افضل دانست و فرمود: «اِنَّمَا بُعِثْتُ مَعَلِّما» همانا که من به عنوان معلم مبعوث شده ام.
آن حضرت چنان براى معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعاهایش مى فرمود: «اللّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُعَلِّمِینَ وَاَطِلْ اَعْمارَهُمْ وَبارِکْ لَهُمْ فى کَسْبِهِمْ؛ خداوندا! معلمان را بیامرز و عمر طولانى به آنان عطا فرما و کسب و کارشان را مبارک گردان!»
آرى، معلمى از خصوصیات انبیا و از صفات محبوب آنان مى باشد. در مقام پاسداشت تلاش هاى معلمان سخنى بالاتر و زیباتر از کلام مولاى متقیان، حضرت على علیهالسلام نمىتوان یافت که فرمود: «مَنْ عَلَّمَنى حَرْفا فَقَدْ صَیَّرَنى عَبْدا» کسى که به من یک حرف بیاموزد، مرا بنده ی خود کرده است. البته این شرافت و فضیلت براى معلم، زمانى ارزشمند است که بتواند این موهبت الهى را در وجود خود محقق سازد و با تمام وجود در جهت کمال جامعه به آموزش بپردازد.
با توجه به سخنان پیش گفته، در این فرصت، آموزه هایى را از روایات اهل بیت علیهم السلام در تکریم مقام معلم به خوانندگان گرامى تقدیم مى کنیم.
امام حسین علیه السلام و تقدیر از معلم
بدون تردید، هر انسانى، فطرتا دوست دارد تا از خدمتگزار خود تقدیر کند و چه خدمتى بالاتر از آموزش علم و دانش به انسان مى تواند باشد. در آموزه هاى دینى ما، براى تقدیر از معلم سفارش هاى زیادى شده است و در سیره ی پیشوایان معصوم علیهم السلام این امر مرسوم و مسلّم بوده است. ابن شهرآشوب در حالات امام حسین علیه السلام مىنویسد:
در مدینه، معلمى به نام عبد الرحمن سلمى به یکى از فرزندان امام حسین علیه السلام سوره ی حمد را آموخت. هنگامى که فرزند گرامى حضرت آن را در نزد وى قرائت کرد، امام بسیار خوشحال شد و معلم را دعوت کرد و به عنوان تقدیر و تشکر هزار دینار و هزار حلّه به او پاداش داد. وقتى امام حسین علیه السلام به خاطر این پاداش زیاد، مورد اعتراض قرار گرفت، فرمود: «وَاَیْنَ یَقَعُ هذا مِنْ عَطائِهِ یَعْنِى تَعْلِیمِهِ» این پاداش کجا و عطاى او، یعنى آموزش سوره ی حمد کجا! آنگاه امام حسین علیه السلام این ابیات را یادآور شد که:
اِذا جادَتِ الدُّنْیا عَلَیْکَ فَجُدْ بِها / عَلَى النّاسِ طُرّا قَبْلَ اَنْ تَتَفَلَّتْ
فَلاَ الْجُودُ یُفْنیها اِذا هِىَ اَقْبَلَتْ / وَلاَالْبُخْلُ یُبْقیها اِذا ما تَوَلَّتْ
یعنى زمانى که دنیا چیزى بر تو ببخشد، تو نیز دست عطایت را بر همه ی مردم بگشا، قبل از آن که از دست تو برود! نه بخشش آن را از بین مى برد، اگر به تو رو آرد و نه بخل آن را نگه مى دارد، اگر دنیا به انسان پشت کند.
منزلت معلم
از منظر روایات اهل بیت علیهم السلام براى مقام معلمى ارزش بسیارى قرار داده شده است، چرا که او روح و جان افراد را پرورش داده، به سوى رشد و ترقى و تعالى مى برد.
حضرت سید الشهداء علیه السلام در یکى از رهنمودهاى حیات بخش خویش فرمود: «مَنْ دَعا عَبْدا مِنْ ظَلالَةٍ اِلى مَعْرِفَةِ حَقٍّ فَاَجابَهُ کانَ لَهُ الاَْجْرُ کَعِتْقِ نَسَمَةٍ» هر کس انسانى را از گمراهى به سوى شناخت حق و حقیقت راهنمایى کند و او نیز پاسخ مثبت دهد، به اندازه ی آزادى یک بنده پاداش خواهد داشت.
امام حسین علیه السلام در این زمینه به مردى که در محضرش بود، چنین فرمود: «کدامیک از دو کار را بیشتر دوست دارى: «مرد ستمگرى مى خواهد فرد ناتوانى را به قتل برساند و تو او را یارى مى کنى و از دست ظالم نجات مى دهى و یا این که فرد دگراندیشى که اعتقادات فاسد دارد و مى خواهد یکى از شیعیان ما را که توانایى دفاع فکرى و عقیدتى از باورهاى خود ندارد، گمراه کند و تو درى از علم و معرفت به روى او مى گشایى و آن مستضعف فکرى را یارى مى کنى و در مقابل هجوم فرهنگى و عقیدتى تجهیزش مى نمایى و او با دلایل محکم و منطقى بر دشمن عقیدتى خود پیروز مى شود؟»
آنگاه در ادامه فرمود: «این ناتوان فکرى را یارى کردن افضل است، چرا که خداوند متعال فرموده: «وَمَنْ أَحْیَاهَا فَکَأَنَّمَآ أَحْیَا النَّاسَ جَمِیعًا»؛ «هر کس فردى را زنده کند، مثل این است که تمام مردم را زنده کرده است.» یعنى این که از کفر به سوى ایمان راهنمایى و ارشادش نماید.
عزیزترین قشر جامعه
حضرت امیر مؤمنان على علیه السلام احترام معلم را بر هر قشرى از جامعه لازم مى دانست و به مسلمانان سفارش مى کرد که به پاس خدمات این گروه ارزشمند در هر مقامى که باشند، آنان را همانند پدر خود گرامى بدارند و در این زمینه فرمود: «قُمْ عَنْ مَجْلِسِکَ لاَِبیکَ وَمُعَلِّمِکَ وَلَوْ کُنْتَ اَمیرا؛ به پاس گرامى داشت پدر و معلم خود به پا خیز! گرچه پادشاه باشى.»
حضرت زین العابدین علیه السلام نیز در ضمن شمارش حقوق اقشار مختلف جامعه، معلمان را از طبقات برتر جامعه قلمداد کرده، به دوستان و شیفتگانش سفارش مىکرد که حقوق معلمان و اساتید خود را به نحو شایسته اى مراعات کنند و در رساله ی حقوق خود فرمود: «حَقُّ سائِسِکَ بِالْعِلْمِ فَالتَعْظیمُ لَهُ وَالتَّوْقیرُ لِمَجْلِسِهِ وَحُسْنُ الاِْسْتِماعِ اِلَیْهِ؛ حق آموزگار تو این است که او را تعظیم کنى و در مجلس محترم بدارى و به نیکویى سخنانش را گوش کنى.»
در تفسیر امام عسکرى علیه السلام آمده است: «هنگامى که به حضرت هادى علیهالسلام خبر رسید یکى از فقه اى شیعه ـ که در مقام استادى بود ـ با برخى از ناصبیان مناظره کرده و با برهانِ محکم و متقن، باطل بودن ناصبى را اثبات نموده و او را رسوا کرده است،[خیلى خوشحال شد و] هنگامى که آن استاد فرزانه به حضور امام هادى علیه السلام رسید، امام او را در صدر مجلس به تخت بزرگى که در آنجا قبلاً نهاده بودند، راهنمایى کرد. این درحالى بود که گروهى از علویان و بنى هاشم حضور داشتند و خود امام بر آن تخت ننشست. حضرت آن استاد فقیه را بالا برد و تعظیم کرد تا این که بر روى آن تخت نشانید.»
تکریم معلم
یکى از بهترین و مؤثرینترین اقشار اجتماع، معلمان و اساتید و مربیان هستند. همانطور که شمع خود مى سوزد و اطرافش را روشن مى کند، معلمان دلسوز و وظیفه شناس که دانش آموزان و دانشجویان خود را با زحمات شبانه روزى به سوى روشنایى و هدایت مى برند، نیز جامعه را به نور علم و معرفت خویش روشن مى سازند. براى همین، شایسته است که مقام معلمان و مدرسان را همه ی طبقات، محترم بشمارند.
از منظر رسول اکرم صلى الله علیه وآله مقام سه گروهِ برجسته در جامعه را به غیر از افراد گمراه و منافق، کسى دیگر سبک نمى شمارد. آن حضرت چنین فرمود: «ثَلاثَةٌ لا یُسْتَخَفُّ بِهِمْ اِلاّ مُنافِقٌ بَیِّنٌ نِفاقُهُ ذُو شَیْبَةٍ فىِ الاِْسْلامِ وَمُعَلِّمُ الْخَیْرِ وَاِمامٌ عادِلٌ» از تعظیم و تکریم سه گروه به غیر از افراد منافق که دو رویى آنان بر همگان آشکار است، کسى دیگر سر باز نمىزند. این سه گروه عبارتاند از: سالمندى که مویش را در راه اسلام سفید کرده، معلم نیک و پیشواى عادل.
در خاطرات آیة اللّه حاج شیخ عبد الکریم حائرى، بنیانگذار حوزه علمیه قم آمده است:
در دوران جوانى، روزى در جلسه اى با حضور عدهاى از علما که در میان آنان آقا میرزا محمدتقى شیرازى و شهید آقا شیخ فضل اللّه نورى نیز دیده مى شد، نشسته بودیم. در آن هنگام، پیرمردى ژولیده و لاغراندام که دستمال مانندى به سر بسته و عبایى وصله دار بر دوش گرفته بود، در نهایت سادگى به آن جلسه داخل شد. میرزا محمدتقى شیرازى فورا بلند شد و با احترام تمام آن پیرمرد را به حضور جمع آورد و در بهترین جاى مجلس نشاند. او با اشاره به آقا شیخ فضل اللّه، از میرزا پرسید: ایشان کیست؟ میرزا گفت: ایشان آقا شیخ فضل اللّه نورى است و او را کاملاً معرفى کرد. پیرمرد روشن ضمیر گفت: چند سال بعد شیخ فضل اللّه نامى را [به جرم دفاع از اسلام] در تهران بر دار مى کشند. او تو نباشى!
سپس نام مرا از میرزا پرسید: میرزا گفت: او آقا شیخ عبد الکریم یزدى است و از فضلاست. مسأله اى از من پرسید و من چون پاسخ آن را خیلى واضح و پیش پا افتاده مى دانستم، نگفتم و سکوت کردم. میرزاى شیرازى دوم بر من خشم گرفت و شدیدا ناراحت شد و خودش پاسخ مسأله را گفت و اضافه کرد که علما در این باب اینطور مى گویند. وقتى بیان میرزا تمام شد، آن مرد سادهپوش، خود به صورت دیگر پاسخ را تقریر کرد و میرزا گفته هاى او را نوشت و به او نشان داد و پرسید: آیا همین گونه فرمودید؟ و او گفت: بلى. سپس به من رو کرد و گفت: چندى بعد پرچم اسلام در قم بر دوش شیخ عبد الکریم نامى به اهتزاز در مى آید، او تو نباشى!
آنگاه برخاست و خداحافظى کرد و رفت. میرزا محمدتقى شیرازى کفش پیش پاى او نهاد و او را بدرقه کرد و چون بازگشت، بر من عصبانى شد که چرا به او بى اعتنایى کردم و توضیح داد که او معلم اخلاق حوزه هاى علمیه، آخوند فتحعلى سلطانآبادى است.
معلم، در شعر شهریار
مى توان در سایه اش آموختن / گنج عشق جاودان اندوختن
اول از استاد یاد آموختیم / پس سویداى سواد آموختیم
از پدر گر قالب تن یافتیم / از معلم جان روشن یافتیم
اى معلم چون کنم توصیف تو / چون خدا مشکل توان تعریف تو
اى تو کشتى نجات روح ما / اى به طوفان جهالت نوح ما
یک پدر بخشنده آب و گل است / یک پدر روشنگر جان و دل است
لیک اگر پرسى کدامین برترین / آنکه دین آموزد و علم و یقین
برکات حضور در نزد معلم
یکى از مهمترین مصادیق تعظیم معلمان و اساتید، حضور در کلاس درس آنان است که انسان علاوه بر این که مطالب بسیارى از آنان مى آموزد، از آداب و رسوم و اطلاعات غیر درسى نیز بهره مند مى شود؛ افزون بر آن، به مقام دوستان خداوند و ثواب آنچه نزد خداست نیز دست مى یابد. در حقیقت آموزه هاى معلم، همانند قطرات باران، دل هاى تشنه را سیراب و استعدادها را شکوفا مى کند. به این جهت، حضرت عیسى علیه السلام به پیروان خود سفارش کرد که:
«یا بَنى اِسْرائیلَ زاحِمُوا الْعُلَماءَ فى مَجالِسِهِمْ وَلَوْ جُثُوّا عَلَى الرُّکَبِ فَاِنَّ اللّهَ یُحْیِىِ الْقُلُوبَ الْمَیْتَةَ بِنُورِ الْحِکْمَةِ کَما یُحْیىِ الاَْرْضَ الْمَیْتَةَ بِوابِلِ الْمَطَرِ» اى بنى اسرائیل! در کلاس هاى درس دانشمندان ازدحام کنید! حتى اگر از تنگى مکان درس ناچار باشید که بر روى زانوان بنشینید، چرا که خداوند متعال با نور دانش و حکمت، دل هاى مرده را زنده مى کند؛ همانطورى که زمین مرده [و خشک] را با قطرات باران احیا مىکند.
حضور در جلسات دانشمندان و معلمان حکمت، چنان در زندگى انسان اثر دارد که ممکن است در اثر بى اعتنایى به آن جلسات، انسان دچار خوارى شود و مورد خشم خداوند قرار گیرد. امام سجاد علیه السلام در دعاى سحر به این نکته ظریف اشاره مى کند و در راز و نیاز با خداوند اینگونه نجوا مى کند: «سَیِّدى... لَعَلَّکَ فَقَدْتَنى مِنْ مَجالِسِ الْعُلَماءِ فَخَذَلْتَنى» آقاى من!... شاید مرا در مجالس دانشمندان ندیدى و به این خاطر دچار خذلان و خوارى نموده اى!
ویژگی هاى معلمان شایسته
در مطالب گذشته روایاتى در مقام و منزلت معلمان شایسته بیان شد. در خاتمه، به برخى از شرایط آنان نیز اشاره مى شود:
1. اخلاص
امام صادق علیه السلام فرمود: «الْمُعَلِّمُ لا یُعَلِّمُ بِالاَْجْرِ وَیَقْبَلُ الْهَدِیَّةَ اِذا اُهْدِىَ اِلَیْهِ» معلم به خاطر مزد درس نمىدهد، [بلکه براى خدا و با خلوص نیت آموزش مىدهد] و هرگاه هدیهاى به او دادند، آن را مى پذیرد.
2. عدالت میان شاگردان
پیامبر اکرم صلى الله علیه وآله دورترین مردم از خداوند را دو گروه معرفى نمود و در توضیح گروه دوم فرمود: «وَمُعَلِّمُ الصِّبْیانِ لا یُواسى بَیْنَهُمْ وَلا یُراقِبُ اللّهَ فِى الْیَتیمِ» و معلم کودکان که در میان آنان به عدالت رفتار نمى کند و در مورد یتیم، خدا را در نظر نمى گیرد.
3. تواضع
على علیه السلام فرمود: «مَنْ تَواضَعَ لِلْمُتَعَلِّمینَ وَذَلَّ لِلْعُلَماءِ سادَ بِعِلْمِهِ» هر معلمى که بر شاگردانش تواضع و فروتنى کند و در برابر دانشمندان خود را کوچک و پایین دست به حساب آورد، با دانش خود به آقایى مى رسد.
4. عمل به گفته هاى خود
رسول خدا صلى الله علیه وآله فرمود: «در روز قیامت دانشمندان [و معلمان] بد را مى آورند و به آتش جهنم مى اندازند. یکى از آنان [از شدت عذاب] در داخل آتش به دور خود مى چرخد... کسانى که از او علم آموخته و نجات یافته اند، به او مى گویند: واى بر تو! ما راه راست را از تو آموختیم و هدایت شدیم. چرا تو این گونه اى؟ او پاسخ مى دهد: من نسبت به آنچه به شما مى آموختم و شما را از آن نهى مى کردم، مخالفت کردم.
پی نوشت ها: