سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه ی فرهنگ عترت ع

نظر

شبهه :

در حالی که علی ع در خطبه 235فرمود : بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوتِکَ مَا لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّةِ وَ الاِْنْبَاءِ وَ أَخْبَارِ السَّمَاءِ. ؛

امام علی (علیه السلام) پیکر پاک پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را مخاطب ساخته و چنین مى گوید: «پدر و مادرم فدایت باد اى رسول خدا، با مرگ تو چیزى قطع شد که با مرگ دیگرى قطع نگشت و آن نبوّت و پیام آوردن (از سوى خدا) و اخبار آسمان بود»

ولی شیعیان می گویند : ائمه ع با آسمان و ارتباط داشتند؟؟

پاسخ : امامان شیعه دارای درجه‌ای عالی از علم می‌باشند که فراتر از علم بشری است، اما این علم امری ذاتی و استقلالی نیست بلکه جنبه افاضی دارد. لذا ائمه این علوم را از منابعی متفاوت دریافت می‌کنند. الهام و تحدیث در شمار منابع مهم علوم ائمه قرار می‌گیرند که توجه و پژوهش در ماهیت آن دو نشان دهنده ارتباطشان با یکدیگر می‌باشد.

و الهام و تحدیث از سنخ کشف و شهود می‌باشد ،  همچنین استفاده از این دو منبع با وراثت علوم ائمه از پیامبر اکرم ص ناسازگار نبوده نمی‌باشد.

از منظر اهل سنت 

اکثر دانشمندان اهل سنت نیز معتقدند بعد از پیامبر افرادی هستند که با ملائکه سخن گفته و حق و باطل را تشخیص می‌دهند (بخاری، 1401: 5، 78؛ مسلم، بی‎تا: 7، 115).

برخی از ایشان نیز معتقدند که امام جعفر صادق% و اهل بیت پیامبر به داشتن مقام تحدیث نسبت به دیگران اولویت دارند (ابن‌خلدون، 2006: 2، 764). از رسول خدا درباره معنای تحدیث سؤال شد آن حضرت فرمود که محدّث کسی است که فرشتگان بر زبان او سخن می‌گویند (ابن حجر عسقلانی، 1959: 7، 41؛ متقی هندی، 1959: 92، 595).

از منظر شیعه 

ائمه شیعه عمدتاً در ضمن محدّث شمردن خود برای این‌که شائبه نقض خاتمیت را انکار کنند تصریح کرده‌اند که با وجود همه این علومی که ما داریم پیغمبر نیستیم و پیغمبرى بعد از پیغمبر ما نخواهد آمد (کلینی، بی‎تا: ‏1، 393). بنابراین با توجه به اعتقاد فراگیر همه مسلمانان بر خاتمیت، شیعه و سنی تحدیث با ملائکه را دلیل پیامبر بودن شخص محدّث نمی‌دانند.وحی و الهام با یکدیگر چه فرقی دارند؟

دو نوع وحی در قرآن

با توجه به موارد استعمال کلمه «وحی»، در قرآن مى توان گفت: وحی پروردگار به دو صورت انجام مى گیرد: 1. «وحى تکوینی» که در حقیقت همان صفات، غرایز و استعدادهاى درونى است که خداوند در نهادِ موجودات قرار داده است. مانند: وحى فرستادن به زنبور عسل. 2. «وحى تشریعى» که بر پیغمبران فرستاده مى شده و بیانگر رابطه خاصّ پیغمبران با مبدأ آفرینش بوده و از این طریق، حقایق را دریافت مى داشتند.

آیت‌الله جوادی آملی می گوید : وحی دو قسم است؛ وحی علمی و وحی عملی. قسم اول مخصوص پیامبران و اولیاست که شما اخبار از غیب، احکام و شریعت می‌شود اما وحی عملی آن چیزی است که خداوند آن را در قلب مومنان، صالحان، اولیاء خود الهام می‌کند تا تصمیم درستی بگیرند، این وحی عمومی است.

پاسخی دیگر بر این شبهه : 

 

مگر وحی، ویژه پیامبران نبوده و بعد از رحلت رسول خدا(ص)، سلسله پیامبران خاتمه نیافت و وحی پایان نپذیرفت، پس چرا در ارتباط با امامان، شیعه معتقد است که آنان جایگاه وحی خدایند؟!

پرسش

در روایات آمده است: «نَحنُ وُلاةُ أمرِ الله، و خَزَنَةُ عِلمِ الله، و عَیبَةُ وَحیِ الله»؛ در این دسته از روایات، ائمه(ع)، ظرف وحی و بیان کننده وحی دانسته شده است در صورتی که اعتقاد همه مسلمانان و بیان قرآن این است که محمد(ص) خاتم الانبیاء است و پس از او وحی در کار نیست. پس مقصود این روایات چیست؟

پاسخ اجمالی

وحی دارای مراتب و انواعی است؛ و وحی خاص همان‌گونه که در پرسش بدان اشاره شد، با رحلت پیامبر اسلام(ص)‌پایان یافت و مقصود از این تعبیرها درباره ائمه اطهار(ع)، وحی عام؛ یعنی الهام و علم غیب، و نیز تبیین و تفسیر کلام وحی است.

پاسخ تفصیلی

واژه وحى، اهمّیت ویژه‌اى در آموزه‌های عقیدتی و کلامی دارد و دارای انواع و مراتبی است؛ که بالاترین آن وحی خاص است که ویژه پیامبر خدا است. این نوع از وحى، با رحلت پیامبر خاتم(ص) منقطع شد.[1] اما این‌که مقصود از تعابیری چون «عَیْبَةُ وَحْیِ الله‏»،[2] «تراجمة وحی الله»،[3] و «مهبط الوحی»، براى ائمه اطهار(ع)، چیست، می‌توان به چند معنا اشاره کرد:

1. تعبیرهای «عَیْبَةُ وَحْیِ الله‏» و «مهبط الوحی»؛ بیانگر مرتبه وحی عام است؛ یعنی الهام و ارتباط با جهان غیب توسط انسان‌های ویژه و کامل؛ مانند ائمه اطهار(ع). در این نوع و مرتبه از وحى؛ شریعت و احکام الهى، ابلاغ نمی‌شود.[4]

نمونه این افراد، مادر موسى(ع) است: «و به مادر موسى وحى کردیم که: او را شیر ده، و چون بر او بیمناک شدى، او را به دریا بیفکن و نترس و اندوه مدار، که او را به تو باز می‌گردانیم و از فرستاده‌شدگانش قرار می‌دهیم».[5] وحى به مادر موسى(ع)، دستورى براى نگهدارى فرزند، و نیز بشارتى درباره آینده موسى(ع) بود که وى در زمره پیامبران خواهد بود و هیچ‌گونه سخنى از شریعت و آیین جدید نیست. وحى عام(الهام)، هرگز قطع نشده است و امامان‏ و انسان‌هاى کامل، هماره از این نعمت، بهره‌مند هستند.[6]

بر اساس صریح قرآن،‌ هم به مادر موسی(ع) وحی شد و هم به مادر عیسی(ع) و هیچ‌کدامشان پیامبر نبودند.

در همین راستا، چنانچه وحى را در تعابیر «مَهْبِط الوحى»، و «عیبة وحی الله» به معناى الهام و علم غیب بدانیم، در این صورت، امامان(ع)، «جایگاه و ظرف فرود وحى» شمرده می‌شوند. برخى از یاران ائمّه(ع) درباره چگونگى ارتباط امام با عالم نهان، پرسش‌هایى مطرح می‌کردند و گویى نوعى تعجّب، در کلام آنان بوده است. امامان نیز در موارد گوناگون، چنین رابطه‌اى را توضیح می‌دادند و آن‌را مانندِ وحى به مادر موسى(ع) می‌دانستند؛ چنان‌که در روایات می‌خوانیم:

حارث بن مُغیره از امام صادق(ع) می‌پرسد: چگونه به قلب و یا گوش امام، القا می‌گردد؟ و پاسخ می‌شنود: «وَحْىٌ کَوَحْى امِّ موسى»؛[7] وحیى است همانند وحى [به‏] مادر موسى.

وحى به معناى الهام و ارتباط با غیب درباره امامان(ع)، بر اساس مراتب وحی، هیچ‌گونه استبعادى ندارد، بلکه می‌توان گفت که ویژه آن بزرگواران هم نیست، بلکه انسان‌هاى کامل را نیز در بر می‌گیرد؛ که گاهی در روایات به «محدَّث»(به فتح و تشدید دال) تعبیر می‌شود؛ امام صادق(ع)، در این‌باره می‌فرماید: «عَلِیٌّ مُحَدَّثاً وَ کَانَ سَلْمَانُ مُحَدَّثاً»؛ على(ع)، محدَّث بود و سلمان هم محدَّث بود. راوى می‌پرسد: نشانه محدّث چیست؟ امام(ع) پاسخ می‌دهد: «یَأتیهِ مَلَکٌ، فَیُنکِتُ فِى قَلبِهِ کَیتَ وَ کَیتَ»؛ فرشته‌اى نزد او می‌آید و به دلش، چنین و چنان، الهام می‌کند.[8] محدَّث بودن یکى از مقامات انسان‌هاى والا است که در عین حال که به آنها الهام می‌شود و یا فرشتگان با او سخن می‌گویند، ولى پیامبر نیستند.[9]

در همین راستا، در آیه 111 سوره مائده می‌بینیم که حواریون حضرت عیسی(ع) نیز توانایی دریافت مرتبهای از وحی را داشتند.

بر اساس آیات 12 سوره فصلت و 5 سوره زلزال، آسمانها و زمین نیز قابلیت دریافت وحی را دارند.

مفهوم وحی آنچنان گسترده و دارای مراتب مختلف است که مانند آنچه در آیات 112 و 121 سوره انعام می‌بینیم، به وسوسه شیاطین نیز در یک نگاه، می‌توان وحی گفت. سخن گفتن زکریا با قومش و با زبان اشاره نیز در آیه 11 سوره مریم وحی نامیده شده است.

امام صادق(ع) - در حضور گروهی از مردم کوفه - فرمود: «شگفت‌ است که مردم می‌پندارند تمام علمشان را از رسول خدا گرفته به آن آگاه شده و هدایت شده‌اند و در عین حال بر این باورند که اهل‌بیت آن‌حضرت از علم رسول خدا بهره نگرفته‌اند. در حالی که ما؛ اهل‌بیت و ذرّیّه پیامبریم، در منازل ما وحی نازل شده و علوم نبوی از طریق ما به مردم رسیده است، آیا آنها بر این باورند که عالم و هدایت یافته‌اند و ما به جهالت و ضلالت افتاده‌ایم؟! بی‌تردید این محال است».[10]

 

طوبی, [11.10.23 09:55]

در مسائلی مانند علم به رزق‌ها، علم به سعادت و شقاوت برخی از انسان‌ها و... به امامان(ع) وحی(الهام) می‌شود. چنان‌که در روایتی، امام موسی بن جعفر(ع) می‌فرماید: «دانش ما به سه گونه: گذشته، آینده و پدید شونده است. گذشته، که تفسیر شده است [یعنی اخبار گذشته را پیامبر برای ما توضیح داده است] و آینده، که [در «جامعه» و «مصحف» نزد ما] نوشته شده است و پدید شونده، که از راه الهام به دل و تأثیرِ در گوش است و این، بهترین دانش ما است و پس از پیامبر ما، دیگر پیامبرى نیست».[11] در این روایت، امام کاظم(ع) علمی را که خداوند از راه الهام به قلب آنان - که نوعی وحی است – بالاترین درجه علم خود می‌نامند؛ بنابراین، علم اختصاصی امامان همان است که به آنها الهام می‌شود و از دو نوع دیگر افضل است.[12]

بنابراین، ارتباط امامان با عالم نهان را نمی‌توان انکار کرد و آنانى که در محضر رُبوبى مقرّب‌اند، به آنها وحی به معنای الهام و علم غیب می‌شود.

2. از دیدگاه برخی عالمان اسلامی؛ با آن‌که وحى خاص، تنها ویژه پیامبران است، اما از آن‌جا که اهل بیت(ع) در خاندانى می‌زیسته‌اند که وحى در میان آنان نازل می‌شده، به گونه مَجازى، به آنها هم «مَهْبِط الوَحْى» (جایگاه فرود وحى) می‌گویند.[13]

3. «تراجمة وحی الله»؛ یعنی مفسّر و تبیین‌کننده علوم و معارف الهی. وحى، نیازمند مترجمانى است که به خوبى آن‌را دریابند و براى انسان‌هاى عادى، تبیین و تفسیر نمایند. خداوند، اهل‌بیت(ع) را برگزید تا آنچه بر انبیاى پیشین وحى شده بود، و نیز قرآن و احادیث قدسى را تفسیر نمایند و ظرافت‌هاى آنها را آشکار سازند؛ چرا که تنها امام معصوم(ع) است که به همه مراتب وحى الهى، آگاهى دارد و سایر مردم نمی‌توانند تمامِ مفاهیم آن‌را دریابند.[14] در روایتى، امام على(ع) در جریان تحمیل حکمیّت بر ایشان، قرآن را کتاب صامت (خاموش)، معرّفى کرده و خود را مفسّر و تبیین کننده آن دانسته و فرموده است: «این، کتابِ خاموشِ خدا است و من، سخنگوى اویم. پس به کتابِ گویاى خدا، دست بیاویزید و حکم کردن بر اساس کتاب خاموش خدا را وا نهید؛ چرا که جز من، سخنگویى براى آن نیست»؛[15] یعنى هیچ‌کس غیر از خاندان وحى، نمی‌تواند حقیقت قرآن را دریابد. امام باقر(ع)، سخن کسانى را که می‌پندارند همه قرآن را دریافته‌اند، ادّعاى صِرف می‌داند و می‌فرماید: «کسى غیر از اوصیاى خدا نمی‌تواند ادّعا کند که همه قرآن، ظاهر و باطنش را گِرد آورده است».[16]

بنابراین، وحی انواع و مراتب مختلفی دارد و ائمه اطهار(ع) می‌توانند برخی مراتب آن‌را دریافت کنند. به علاوه؛ حضرات معصومین(ع) تبیین‌کننده وحی نیز هستند. و برخی از تعابیر ذکر شده، ناظر به همین مقام الهی است.

[1]. صدر المتألهین‏، شرح أصول الکافی، ج ‏2، ص 450، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏، چاپ اول‏، 1366ش؛ همچنین ر. ک: «وحى و کیفیت آن»، 88؛ «پیامبران و انواع وحی»، 4979.

[2]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، کافی، ج ‏1، ص 192، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم‏، 1407ق.

[3]. همان.

[4]. ر. ک: حمود، محمد جمیل، الفوائد البهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ‏2، ص 108 – 109، بیروت،  مؤسسة الأعلمی‏،  چاپ دوم‏، 1421ق.

[5].  قصص، 7.

[6]. ر. ک: مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ‏26، ص 83 - 85، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق؛ محمدى ری‌شهرى، محمد، شرح زیارت جامعه کبیره(تفسیر قرآن ناطق)، ص 59 – 61، قم، مؤسسه علمى فرهنگى دار الحدیث، سازمان چاپ و نشر، چاپ سوم، 1390ش.

[7]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، ج ‏1، ص 317، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ دوم، 1404ق.

[8]. همان، ص 322؛ طوسى، محمد بن الحسن، الأمالی، ص 407، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق.

[9]. ر. ک: سبحانی، جعفر، راهنماى حقیقت، ص 307 و 405 – 406، تهران، نشر مشعر، چاپ پنجم‏، 1387ش.

[10]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج ‏1، ص 12؛ کافی، ج ‏1، ص 398.

[11]. کافی، ج ‏1، ص 264.

[12]. ر. ک: مجلسى، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج ‏3، ص 136 - 137، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی(الأصول و الروضة)، ج ‏6، ص 43 - 44، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.

[13]. بحار الأنوار، ج ‏99، ص 134.

[14]. ر. ک: خرازی، سید محسن‏، بدایة المعارف الإلهیة فی شرح عقائد الإمامیة، ج ‏2، ص 11، قم، مؤسسة النشر الإسلامی‏، چاپ چهارم‏، 1417ق.

[15]. ابن بطریق، یحیى بن حسن، عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ص 330، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1407ق.

[16]. بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد(ص)، ج ‏1، ص 193.

https://eitaa.com/joinchat/3037462577C5fde7d85fe


نظر

سؤال: اگر خدا جنسیت ندارد، چرا باید خانمها در نماز پوشش کامل داشته باشند؟
جواب: پاسخ این سؤال طی مراحل زیر بیان می‏شود:
1. خداوند خالق جنس مذکر و مؤنث است(1) و نسبت به خداوند جنسیت معنی ندارد و از طرفی، عالم محضر خداست و به نهان و آشکار مخلوقات آگاه و بیناست.(2) پس لزوم رعایت حجاب در نماز به خاطر نامحرم و یا مذکر بودن خداوند نیست.
2. رعایت حجاب در نماز و غیر نماز فقط بر زنها واجب نیست، بلکه حفظ حجاب در محدوده معین بر مردان و زنان هر دو لازم است؛ مثلاً پوشانیدن عورت و بعضی قسمتهای بدن از دید انسانهای دیگر بر مردان و زنان واجب است. همچنین نماز خواندن با بدن برهنه در مردان و زنان هر دو موجب بطلان نماز است.
بنابراین، رعایت حجاب برای انسانها گاهی به خاطر وجود انسانهای نامحرم است و گاهی به خاطر صحت
______________________________
1. یس / 36: «سُبْحانَ الَّذی خَلَقَ الْاَزْواجَ کُلَّها»؛ «منزه است کسی که تمام زوجها را آفرید.»
2. انعام / 103: «لَا تُدْرِکُهُ الْاَبْصَارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْاَبْصَارَ وَ هُوَ اللَّطیفُ الْخَبیرُ»؛ «چشمها او را نمی‏بینند، ولی او همه چشمها را می‏بیند و او بخشنده و آگاه است.»
________________________________________
عبادت است که در بعضی موارد هر دو علّت با هم جمع می‏شوند، مثل نماز خواندن در حضور اشخاص نامحرم و گاهی فقط به خاطر صحت عبادت است، مثل نماز خواندن در اتاق در بسته و تنها. اختلاف بعضی شرائط این دو حالت، بهترین گواه بر مطلب است؛ مثلاً طهارت و مباح بودن لباس در نماز شرط است، اما در حفظ حجاب از نامحرم شرط نیست.
3. اهداف، حکمتها و فوائدی که از رهگذر انجام دستورات الهی به انسان می‏رسد، متناسب با ساختار وجودی اوست که مرکب از بعد مادی و معنوی، یعنی جسم و روح است و دستورات الهی زمینه را برای سعادت دنیایی و اخروی آماده می‏کند.
پس اگر در موردی به منافع مادی یک عمل پی‏نبردیم، دلیل بر بی‏هدفی و ناقص بودن آن عمل نیست و از آنجا که عقل و فهم آدمی مانند اصل وجودش محدود است، پس به فوائد و حکمتهایی که خالق نامحدود وضع کرده، به طور کامل پی نخواهد برد، مگر اینکه معصومین علیهم‏السلام از زبان وحی خبر دهند.
بنابراین، آنچه را که ذیلاً به عنوان حکمت و فائده حجاب در حال نماز ذکر می‏کنیم، تنها گوشه‏ای از فوائد و حکمتهاست و اگر در موردی به حکمت و هدف دستوری پی نبردیم، بی‏نیاز از انجام آن نمی‏شویم، بلکه بعضی عبادات تعبدی محض‏اند؛ یعنی مأمور به انجام آن هستیم؛ چون خدای حکیم و علیم که خواهان سعادت و کمال انسانهاست، امر فرموده؛ چنان که اگر پزشک ماهر امر به خوردن دارویی کند، هر چند حکمت آن را ندانیم، انجام می‏دهیم.
با توجه به نکات فوق، به ذکر چند فائده و حکمت برای حجاب در نماز بسنده می‏کنیم:
اول: انسان در حال عبادت در حضور خاص خداوند و در حال راز و نیاز است. در چنین حالی مناسب است بهترین لباس را بپوشد که برای زن همان پوشش کامل است که نشانه عفت و پاکدامنی او می‏باشد و بهترین حالات او را منعکس می‏کند و برای مرد هم علاوه بر اینکه پوشش عورت لازم است، مناسب است لباسهای خود (رداء و عباء) و عمامه را بپوشد.(1) سر وقت نماز خواندن، رو به قبله بودن، پوشش کافی و ... هر چند نسبت به خداوند فرقی نمی‏کند، اما نسبت به انسان و سیر مراحل تکامل و تربیتش خیلی مهم است و هدف تکلیف نیز همین است.
دوم: نوع عبادات، در قالب و آداب ظاهری و شرائط خاصی عرضه شده که هر کدام علاوه بر اهمیت و سازندگی ظاهرشان در شخصیت انسانی، باطن و اسراری هم دارند که اهل دل به ویژه اولیاء الهی از این ظواهر عبور می‏کنند. امامان معصوم علیهم‏السلام در فرصتهای مناسب به اندازه استعداد و توان درک مخاطبین پرده از اسرار این شعائر و مناسک و عبادات برداشته‏اند.
امام صادق علیه‏السلام فرمودند: «جامه برای مؤمنان نعمتی از جانب خداوند است که مواضع شرمگاه بدن با آن پوشیده می‏شود ... و چون آن را می‏پوشی، تو را به خودپسندی و ریا و خودآرایی و فخر فروشی و بزرگ‏منشی وادار نکند ... پس چون جامه‏ات را پوشیدی، به یاد آن باش که خدای تعالی گناهان تو را با رحمتش پوشانده، و لباس صدق و راستی را بر خود بپوش؛ همان‏گونه که پیکر ظاهر خود را با جامه‏ات پوشاندی و باید باطنت در پوشش ترس و ظاهرت در پوشش اطاعت باشد! این نعمت خداوند که لباس فرستاد تا عورت ظاهری‏ات پوشیده بماند، باید مایه عبرت تو شود تا با لباس توبه، عورتهای باطنی خود را بپوشانی و هیچ کس را به عیبش رسوا نکنی... .»(2)
______________________________
1. پاسخ به پرسشهای مذهبی، آیة اللّه‏ سبحانی و آیة اللّه‏ مکارم شیرازی؛ مدرسه امام علی علیه‏السلام ، چاپ اول، ص 309.
2. سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، تصحیح احمد فهری، پیام آزادی، مرداد 1360، تهران، ص 83. جهت مطالعه بیشتر، ر. ک: زن در آینه جلال و جمال، جوادی آملی، ص 437؛ رسایل حجابیّه، رسول جعفریان، بخش حکمت و فوائد حجاب؛ حجاب، شهید مطهری، تمام کتاب؛ سر الصلوة، امام خمینی رحمه‏الله ، ص 80 به بعد.


نظر

 

خاک جزو مطهرات است اما ما آن را آلوده می‌کنیم و تخریب محیط زیست مصداق زائل کردن حق الناس است و ما باید در حفظ محیط زیست کوشا باشیم.

 

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از خبرگذاری بین المللی قرآن؛  استاد سطح عالی حوزه علمیه قم با اشاره به اسراف و زائل کردن حق الناس توسط افرادی که اقدام به تخریب محیط زیست می‌کنند، نسبت به تأثیرات تخریب محیط زیست در دنیا و آخرت بشر هشدار داد.

 

گناه کبیره‌ای با عنوان تخریب محیط زیست/ هوای پاک رمز زندگی گوارا

حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا، استاد سطح عالی حوزه علمیه قم  به تشریح نگاه اسلام به حفاظت از محیط زیست پرداخت و با تأکید بر اینکه در دستورات اسلامی برای حفاظت از محیط زیست دستورات فراوانی مطرح شده است، گفت: طبیعت در خدمت ما است و ما وظیفه داریم از منابع طبیعی و محیط زیستمان و به طور کلی عالم هستی که در اختیار ما قرار داده شده محافظت کنیم.

وی با اشاره به آیه 13 سوره جاثیه که می‌فرماید: «وَسَخَّرَ لَکُمْ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعًا مِنْهُ؛ و آنچه را در آسمان‌ها و آنچه را در زمین است به سود شما رام کرد همه از اوست» گفت: همه عالم برای آرامش و بندگی انسان است که از این آفریده‌ها به نحو احسن مثل سایر سرمایه‌های خدادادی استفاده کند تا در آرامش زندگی کند.

این محقق و مؤلف سیره اهل بیت(ع)، به حدیثی از امام صادق(ع) در خصوص محیط زیست نیز اشاره کرد که می‌فرماید زندگی با سه چیز گوارا می‌شود؛ هوای پاک، آب گوارا و خاک حاصل خیز و افزود: این سه چیز اگر نباشند زندگی برای انسان گوارا نیست؛ اکنون آلودگی هوا به دست انسان‌ها صورت می‌گیرد که ضروری‌ترین نیاز خود را محافظت نمی‌کنند. ما به هوا بیش از آب و غذا نیاز داریم و همین هوا را چنان آلوده می‌کنیم که خودمان و بقیه در مضیقه قرار می‌گیریم.

خاک جزو مطهرات است اما ما آن را آلوده می‌کنیم

وی ادامه داد: اگر آب‌هایی که در اختیار ما است را اسراف کرده، آلوده کنیم و یا به هر نحوی به آن لطمه بزنیم یکی از بهترین نعمت‌های خدا را با دست خودمان تخریب کرده‌ایم و سومین نکته‌ای که حضرت فرمودند برای انسان لازم است که از آن محافظت کند زمین پاک، سالم و حاصل‌خیز است. زمین‌ها اکنون در حال فرسایش هستند و مشکلات زیادی برای ما در آینده به وجود خواهد آمد. خاک این همه برای ما برکت دارد و جزو مطهرات در اسلام است که به آن تیمم می‌شود، ما این ابزار پاک کننده را آلوده می‌کنیم.

زمین مادر شماست، از زمین محافظت کنید

این استاد سطح عالی حوزه علمیه قم تصریح کرد: بزرگان مکتب ما به شدت به حفظ هوا، آب و خاک توصیه کرده‌اند. در برخی از روایت‌ها داریم که پیامبر اسلام(ص) فرمود که زمین مادر شماست، از زمین محافظت کنید.  

وی با تأکید بر اینکه نه تنها باید از هوا، آب و خاک محافظت کرد بلکه باید از آن استفاده بهینه نیز صورت گیرد، گفت: وقتی از محیط زیستمان مراقبت نمی‌کنیم در اصل کفران نعمت کرده‌ایم و موجب می‌شویم دنیا و آخرتمان خراب شود.

حجت‌الاسلام پاک‌نیا آلوده کردن محیط زیست و درست استفاده نکردن از منابع طبیعی و طبیعت را از مصادیق اسراف برشمرد و گفت: وقتی ما آب را اسراف می‌کنیم و یا زمین‌های حاصل‌خیز را هدر می‌دهیم این از مصادیق اسراف و گناه است، حتی وقتی افرادی برای تفریح به طبیعت می‌روند و از آن درست استفاده نمی‌کنند مثلاً صرفاً برای تفریح اقدام به شکار حیوانات می‌کنند هم به اسراف دچار می‌شوند.

گناه کبیره‌ای با عنوان تخریب محیط زیست/ هوای پاک رمز زندگی گوارا

تخریب محیط زیست مصداق زائل کردن حق الناس است

وی اضافه کرد: علاوه بر گناه اسراف، آب، خاک و هوا حق‌الناس هستند و اسراف کردن و تخریب آنها مصداق زائل کردن حق‌الناس است. که این حق‌الناس نه تنها حق‌الناس نسل‌های حاضر بلکه حق‌الناس نسل‌های آینده نیز هست. حال که ما آب‌ را اسراف می‌کنیم و هوا را آلوده‌ می‌کنیم یا از آلوده شدن هوا جلوگیری نمی‌کنیم علاوه بر اینکه اسراف است و اسراف کنندگان برادران شیطان هستند، حق‌الناس را زائل می‌کنیم. در اصل انواع گناهان کبیره در تخریب محیط زیست وجود دارد.

حجت‌الاسلام پاک نیا به توجه و تأکید اسلام به حفظ جنگل‌ها و حفاظت از درختان نیز اشاره کرد و گفت: امام صادق(ع) می‌فرماید درختان را قطع نکنید که خداوند عذابی سخت و دردناک نازل می‌کند. البته تخریب محیط زیست علاوه بر تأثیرات دنیوی تأثیرات اخروی هم دارد و موجب عذاب دنیوی و اخروی می‌شود. پیامبر(ص) فرمود هر کس بی‌جهت درخت صدری را قطع کند خداوند سرش را در آتش فرو می‌برد.

یکی از مظاهر فساد این است که امروز مردم نمی‌توانند نفس بکشند

وی به آیه 41 سوره روم که می‌فرماید: «ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ؛ به سبب آنچه دست‌هاى مردم فراهم آورده فساد در خشکى و دریا نمودار شده است تا [سزاى] بعضى از آنچه را که کرده‏‌اند به آنان بچشاند باشد که بازگردند» گفت: یکی از مظاهر فساد این است که امروز مردم نمی‌توانند نفس بکشند و یکی از عوامل اسراف در طبیعت و تخریب محیط زیست و منابع طبیعی همین شده است که زندگی عده‌ای به بدترین وضع رسیده است و این در حالی که در منابع اسلامی محیط زیست در کنار عبادات مطرح شده است؛ امام رضا(ع) می‌فرماید: نگاه کردن به سه چیز عبادت است. نگاه کردن به صورت پدر و مادر، نگاه کردن به قرآن و نگاه کردن به دریا.

وی در پایان گفت: جهان نه فقط برای امروز، بلکه برای نسل‌های بعد هم خلق شده است تا از آن بهره‌مند شده و زندگی و بندگی کنند.

 


نظر

پژوهشگر و مؤلف سیره اهل‌بیت(ع) در گفت وگو با شهرآرا؛

ارتباط با خدا، سرمایه جوانان است

کد محتوا: 371356

تاریخ: 11 اسفند 1401 - 08:26

 آمنه‌مستقیمی|     جوانی از بهترین فصول عمر آدمی است که سرمایه‌گذاری صحیح در آن، باقی عمر را تضمین می‌کند؛ البته این سرمایه‌گذاری سودآور به زمینه‌هایی نیاز دارد تا خروجی‌ای همچون حضرت علی‌اکبر(ع) که سالروز ولادتشان در روزهای آتی که روز جوان نام گرفته، تربیت و تاریخ‌ساز شود؛ در بررسی این زمینه‌ها و جایگاه جوان در آموزه‌های دینی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین عبدالکریم‌پاک‌نیا، پژوهشگر و مؤلف سیره اهل‌بیت(ع) و صاحب آثاری همچون «ویژگی‌های امام رضا(ع)»، «منشور نسل جوان در سیره امام صادق(ع)» و «امام جواد(ع) الگوی دانشمندان جوان» گفت‌وگو کرده‌ایم که در ادامه می‌آید.

 برخورد با جوان در سیره اولیا

آموزه‌های روایی ما مجموعه‌ای غنی از نوع برخورد و رویارویی با جوانان و به‌کارگیری آن‌ها در امور را شامل می‌شود، چنان‌که امام صادق(ع) بر سرعت پذیرش سجایای اخلاقی در جوان اشاره کرده و فرمودند: بر تو باد تربیت جوانان که خوبی‌ها را زودتر می‌پذیرند و از میان چهارهزار شاگردی که امام باقر(ع) تربیت کرده‌اند ممتازترینشان هشام‌بن‌حَکَم است؛ وقتی فقط جوانی هفده‌‌ساله بود و هنوز محاسن درنیاورده بود، حضرت(ع) او را در ایام حج و در اجتماع عظیم مسلمانان معرفی کرده و می‌فرمایند: این جوان با دل و زبان و با همه وجود یاور ماست! در روایت از حضرت امام‌صادق(ع) نقل است که سرمایه‌گذاری معنوی در نسل نو و حفاظت جوانان از گروه‌های کج‌اندیش را توصیه کرده‌اند و می‌فرمایند: نوجوانان خود را با احادیث و معارف ما آشنا کنید، قبل از آنکه گروه‌های منحرف از شما پیشی بگیرند و آن‌ها را جذب کنند.

 مسئولیت‌دهی و اعتماد به جوانان

در‌این‌باره می‌توان به روایتی از پیامبراکرم(ص) اشاره کرد که ایشان عمر فرزند را به سه دوره تقسیم می‌کنند و می‌فرمایند: هفت سال اول؛ دوره سروری است، هفت سال دوم؛ دوره‌ای است که فرزند عبد محسوب می‌شود و هفت سال سوم؛ فرزند، معاون و وزیر و مشاور والدین است. این حدیث نقش و تأثیر جوان در خانواده را نشان می‌دهد. همچنین از پیامبر اکرم(ص) نقل است که فرمودند: درباره جوانان نیک‌اندیش باشید، چراکه آنان نازک‌دل و انعطاف‌پذیر هستند، وقتی خدا من را به رسالت برگزید و مبشر و منذر قرار داد، جوانان به من گرویدند و سالمندان مقابل من ایستاده و مخالفت کردند!

 اهمیت به جوانان در سیره نبوی(ص)

پیامبر(ص) وقتی طایفه خود را که چهل نفر از اقوام همچون عموهایشان بودند، دعوت و رسالتشان را برای آنان بیان کردند، هیچ‌فردی جز علی‌بن‌ابی‌طالب(ع) که نوجوانی سیزده‌ساله بودند، برای یاری ایشان اعلام آمادگی نکردند! پیامبر(ص) فرمودند: این نوجوان برادر، وصی و جانشین من است، پس از او اطاعت کنید! نمونه دیگر آنکه پیامبر(ص) پس از فتح مکه توسط مسلمانان و پاک‌سازی کعبه از بت‌ها و ایجاد فضای امن و ایمن برای زائران بیت‌ا...الحرام، جوانی هجده‌ساله به نام عتاب‌بن‌اسید را به کارگزاری مکه گماشتند و فرمودند: مردم، آیا می‌دانید چه کسی را بر شما کارگزار قرار دادم؟ اگر در میان مسلمانان، چه جوان و چه سال‌خورده فردی بهتر را می‌یافتم، او را برمی‌گزیدم، برخی رجال و بزرگان مکه این انتخاب را برنتافته و گفتند: پیامبر(ص) ما را تحقیر کرده و به ما ریش‌سفیدان مکه که سال‌ها مجاور کعبه بودیم، توجه و اعتنا ندارد؛ حضرت‌رسول(ص) در پاسخ آن‌ها فرمودند: هرگز کمی سن را دستاویز مخالفت قرار ندهید، برتری به بزرگی سن‌وسال نیست، بلکه به کمالات معنوی است. این جوان در دوستی با ما و دشمنی با دشمنان ما مقامی بالا دارد!

 الگویی دست‌یافتنی برای نسل جوان

درباره حضرت علی‌اکبر(ع) در اقوال و نقل‌‌قول‌ها به حُسن خُلق ایشان تصریح شده و ایشان را شبیه پیامبر(ص) از نظر خُلق و خَلق توصیف کرده‌اند؛ علاوه بر این، ایشان مستغرق در دریای توحید و عبودیت بودند و عشق به خدا و عرفان در آن حضرت(ع) نظیر نداشت. ارتباط با خدا بی‌نظیرترین سرمایه جوان است؛ شجاعت و شهامت آن حضرت نیز در آن بحران بی‌آبی و اندکی یاران بی‌مثال است .حضرت علی‌اکبر(ص) در ایثار و فداکاری نیز در اوج قرار داشتند و نخستین شهید بنی‌هاشم بودند که به تعبیر روایات، بعد از نبردی بی‌نظیر بدن مبارکشان تکه‌تکه شد؛ ایشان در جلب رضایت امام حسین(ع) به عنوان پدر نیز کوشا بودند و در مقاتل است که حضرت سیدالشهدا(ع) در کنار پیکر مبارک ایشان بلندبلند می‌گریستند. این پیوند پدر و پسری در اتصال ضریح شش‌گوشه با مزار حضرت علی‌اکبر(ع) نیز خودنمایی می‌کند.

 انتظار یک‌سویه ممنوع!

باید والدین زمینه این رفتارها را در جوان ایجاد و طوری رفتار کنند که جوان به‌سمت سرکشی و خدای‌ناکرده عاق والدین‌شدن نرود. نظارت و هدایت را نباید با دخالت خلط کرد، بخشی وظیفه جوان است و بخشی وظیفه پدر و مادر که فرصت تجربه‌های درست و زندگی موفق را برای جوانان ایجاد کنند؛ چنان‌که در روایت است کاری نکنید که جوانان شما منحرف و عاق‌ والدین شوند! در سیره نبوی(ص) و ائمه(ع) واسپاری مسئولیت‌ها به جوانان بر اساس بلوغ معنوی، اخلاقی و عقلی است، بنابراین حضرت(ع) فرمودند: بزرگ کسی است که از نظر ارزش‌های اخلاقی برتر است و بزرگ‌بودن در موالات، اطاعت و دوستی و یاری ارزش‌های ماست.

حضرت علی‌اکبر(ع) در زیارت عاشورا

در زیارت عاشورا سه‌مرتبه به حضرت علی‌اکبر(ع) سلام می‌‌گوییم، یک‌بار به‌طور خاص و خطاب به خودشان، یک‌بار در قالب سلام به اولاد امام حسین(ع) و بار سوم در سلام خطاب به یاران سیدالشهدا(ع)؛ مقام و جلالت حضرت علی‌اکبر(ع) به‌قدری است که حتی دشمنی همچون معاویه که کمر به نابودی خاندان امیرالمؤمنین علی(ع) بسته بود، زبان به مدح ایشان گشوده است .جوان امروزی هم باید در این اوصاف از حضرت علی‌اکبر(ع) به قدر توان الگو بگیرد؛ برای مثال شجاعت فقط مربوط به جنگ و جهاد سخت نیست، جوان باید شجاعت حضور در جنگ نرم و مقابله با آن را داشته باشد؛ جلب رضایت امام‌زمان(عج) نیز باید هدف و محور کارهای جوان باشد؛ امام زمان(عج) به حضرت علی‌اکبر(ع) سلام می‌دهند و در زیارت‌نامه ایشان می‌خوانیم سلام خدا و ملائکه و انبیای مرسل بر تو باد. جوان امروزی هم باید بکوشد امام عصر(عج) را راضی کند و بالاتر از آن، رضایت خدا را به دست بیاورد.


نظر

  علی ع  در حکمت 58 نهج البلاغه می فرماید : الْمالُ مادَّةُ الشَّهَواتِ ؛ ثروت ریشه شهوت هاست .

 شرح کوتاه حدیث : بدیهى است که منظور از شهوت در اینجا هرگونه علاقه مفرط نفسانى و هوس‏آلود است. اعم از این‏که مربوط به شهوت جنسى باشد یا مقام یا تشریفات و زرق و برق دنیا و یا انتقام جویى و امثال آن.

این نکته نیز روشن است که براى رسیدن به خواسته‏هاى نفسانى و هوا و هوس‏ها مال نقش اصلى را بازى مى‏کند و هر قدر فزونى یابد خطر افتادن در شهوات بیشتر است.

اضافه بر این ثروت مایه غرور است و غرور ریشه اصلى بسیارى از گناهان، به علاوه مال هر چه بیشتر شود انسان را به خود مشغول‏تر مى‏سازد و طبعاً از یاد خدا و اطاعت حق باز مى‏دارد.

روى این جهات سه گانه مى‏توان به عمق کلام امام پى برد.


نظر
شنبه 7 اسفند 1400 - 18:41

مولف کتاب «امام کاظم(ع) اسوه صلابت و ظلم‌ستیزی» :

شیوه هنرمندانه موسی‌بن جعفر(ع) در جهاد تبیین؛ از اشاره به غصب ولایت تا هدایت امت

پاک نیا

پژوهشگر و مولف سیره اهل بیت(ع) با تبیین جلوه‌های جهاد تبیین در سیره امام کاظم(ع)، گفت: هدایت امت، طلب حق غصب‌شده‌ی ولایت و دفاع از قیام فخ ازجمله نمونه‌های جهاد تبیین ایشان است؛ حضرت(ع) به ما یاد دادند جهاد تبیین هنرمندانه باید صورت بگیرد و ابعاد آن بررسی شود تا نتیجه و تاثیری را که باید، داشته باشد.

به گزارش  قدس آنلاین، در پی تاکید مقام معظم رهبری بر جهاد تبیین این مسئله این روزها در فضای نخبگانی و رسانه‌ای با جدیت و قوت دنبال می‌شود؛ جهادی که با بررسی ریشه‌ها و تاریخچه آن به سیره ائمه معصوم(ع) می‌رسیم ... از این رو، به مناسبت فرا رسیدن سالروز شهادت حضرت موسی‌بن جعفر(ع) با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا، پژوهشگر و مولف سیره اهل بیت(ع) و مولف کتاب «امام کاظم(ع) اسوه صلابت و ظلم‌ستیزی» درباره جهاد تبیین در سیره امام کاظم(ع) به گفتگو پرداخته‌ایم که مشروح این گفتگو در ادامه می‌آید:

ضرورت جهاد تبیین که رهبری معظم انقلاب بر آن در شرایط امروز جامعه تاکیدی ویژه دارند، از چه باب است و آیا شواهد و نشانه‌هایی از این جهاد در سیره امام کاظم(ع) وجود دارد؟

تبیین اگر نباشد و اهداف و واقعیت‌ها تعریف نشود، دشمن سوءاستفاده کرده و درصدد تحریف برمی‌آید، برای همین، تبیین از صدر اسلام وجود داشته و حضرت رسول(ص) قبل از جهاد در میدان با جهاد تبیین مردم را آگاه می‌کردند و اگر سوءتفاهمی از جانب منافقان و کفار ایجاد می‌شد حضرت(ص) از این مسیر به دفاع از حقایق برمی‌آمدند. جهاد تبیین به جلوگیری از تحریف تاریخ و حقیقت و نیز تعمیق بصیرت مردم کمک می‌کند. برای مثال اگر حرکت تشیع بخواهد ادامه بیابد باید تلاش‌های تبیینی مستمر در این باره وجود داشته باشد. دیگر ضرورت جهاد تبیین، جلوگیری از تغییر باورهای مردم در جنگ نرم دشمن است.
درباره سیره امام کاظم(ع) نیز باید توجه داشت ایشان در مسیر دفاع از قرآن و اهل بیت(ع) مبارزات فراوانی داشته‌اند و در دفاع از فضیلت‌ها و نیز جهاد تبیین، نقشی مهم ایفا کرده‌اند.

حضرت موسی‌بن جعفر(ع) در آن شرایط خفقان و فشار شدید سیاسی دستگاه خلافت بنی‌العباس با چه شیوه‌هایی درصدد جهاد تبیین برمی‌آمدند؟

در زیارتنامه مخصوص امام کاظم(ع) می‌خوانیم: «... وَجاهَدْتَ فِی اللّ?هِ حَقَّ جِهادِهِ حَتَّی? أَتَاکَ الْیَقِینُ ...». این جهاد شاخه‌های مختلفی دارد که تبیین هم جزء آن است.
یکی از نمونه‌های مهم از جهاد تبیین در سیره موسی‌بن جعفر(ع) درباره فاجعه فخ است؛ این قیام از قیام‌های موردتایید اهل بیت(ع) بود که توسط حسین بن علی شکل گرفت؛ او در برخورد با والی مدینه قیام کرد و به شهادت رسید ... دشمن تلاش می‌کرد این قیام را غیرواقعی و برای دستیابی به مطامع دنیایی جلوه داده و هدف آن را تحریف کند اما امام کاظم(ع) مقابل آن ایستادند و در مقابل خلافت عباسی از شهید فخ دفاع کردند؛ در «مقاتل الطالبین» ابوالفرج اصفهانی آمده است که حضرت(ع) درباره این قیام فرمودند: شیهد فخ از جهان رفت در حالی که مسلمان و صالح بود و امر به معروف و نهی از منکر می‌کرد و در میان خاندان ما، مانند او نبود ... همین جمله، برای تاریخ روشنگری کرده است تا بدانند هدف قیام فخ دنیاطلبی نبوده است.

در مقابل کارشکنی‌های خلفای عباسی علیه خاندان امامت به ویژه امام کاظم(ع) و ظلم‌های بی‌شمار هارون علیه حضرت(ع)، موسی‌بن جعفر(ع) چگونه تبیین حقایق را در پیش گرفتند؟

از شیوه‌های حضرت(ع) در جهاد تبیین، مقابله با تحریف بود، زمانی هارون شخصاً برای دستگیری حضرت(ع) به مدینه رفت (چون احساس می‌کرد دیگران نمی‌توانند کار او را انجام دهند)، لذا برنامه‌ریزی کرد و مقدماتی چید و تا جایی پیش رفت که هنگام دستگیری امام کاظم(ع) به مسجدالنبی(ص) رفت و رو به سوی قبر پیامبر(ص)، عرضه کرد: سلام بر تو ای رسول خدا(ص) و سلام بر تو ای پسرعمو! در واقع او با این خطاب می‌خواست خود را قوم و خویش پیامبر(ص) معرفی کند! اما امام کاظم(ع) هم که حضور داشتند، فرصت را غنیمت شمردند و صفوف حاضران را شکافتند و در میان حیرت و سکوت مردم بیان کردند: سلام ای رسول خدا(ص) و سلام بر تو ای پدر! ... این یعنی مردم بدانید اگر هارون پسرعموی پیامبر(ص) است من فرزند رسول خدا(ص) هستم! ... این جهاد تبیین موسی‌بن جعفر(ع) در بزنگاه‌ها به روشنگری برای مردم کمکی شایان کرد.

در دفاع از غصب ولایت و خلافت که منصبی الهی و حق اهل بیت(ع) پیامبر(ص) است، امام کاظم(ع) چگونه از جهاد تبیین بهره گرفتند؟

باید توجه داشت غصب فدک، غصب ساده دنیایی نبود بلکه نماد غصب حکومت آل الله(ع) بود ، از این رو، اهل بیت(ع) همواره نسبت به آن جهاد تبیین داشتند یکی از کسانی که در حکومت بنی العباس درصدد بود این مسئله را دنیایی نشان دهد مهدی، سومین خلیفه عباسی بود ... وی زمانی اعلام کرد هر کس حقی بر خلافت دارد برای دریافت آن اقدام کند؛ امام کاظم(ع) از فرصت استفاده و بیان کردند من نیز حقم را می‌خواهم، خلیفه گفت: حق شما چیست؟ حضرت(ع) فرمودند: فدک؛ خلیفه از حدود فدک سوال کرد و امام(ع) در پاسخ او فرمودند: حد اول آن کوه اُحُد، حد دوم آن عریش مصر، حد سوم آن سیف البحر و حد چهارم آن دومة الجندل است. خلیفه از این پاسخ غصبناک شد و گفت: اینکه بسیار است! امام کاظم(ع) با این پاسخ تبیین کردند که منظور ما از فدک، حق امامت و حکومت بر دنیای اسلام است این حقی است که باید به ما بازگردانده شود! 
علاوه بر این، روزی موسی‌بن جعفر(ع) در کنار کعبه هارون را دید، خلیفه به ایشان عرضه داشت: آیا تو مخفیانه مردم را به بیعت و رهبری خود دعوت می‌کنی؟ حضرت(ع) با شهامت فرمودند: بله! ما بر دل‌های مردم حکومت می‌کنیم و شما بر جسم‌های آنها ... یعنی حکومت ما معنوی است.

با توجه به اینکه ائمه(ع) مفسران حقیقی قرآن و آشنا به باطن آیات هستند آیا در جهاد تبیین حضرت موسی‌بن جعفر(ع) درباره تفسیر صحیح آیات نیز مصادیقی وجود دارد؟

هارون الرشید سلطانی گردن‌کِش و متکبر بود و به قدری بر حکومت خویش می‌بالید که می‌گفت ای ابرها ببارید که هر جا شما ببارید بر زمین‌های حکومت من است! از این رو، زمانی که امام کاظم(ع) در قصر او بودند، فرمودند: این دنیا سرای فاسقان است و آیه 146 سوره مبارکه اعراف را تلاوت کردند و به هارون هشدار دادند: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیَاتِیَ الَّذِینَ یَتَکَبَّرُونَ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ ...؛ من آنان را که در زمین به ناحق کبر و بزرگمنشی کنند از آیات خود رو گردان و معرض خواهم ساخت...». هارون پرسید: دنیا خانه کیست؟ حضرت(ع) فرمودند: دنیا برای شیعیان ما سرای آرامش و برای دیگران آزمایش است ... سپس هارون پرسید: آیا ما کافر هستیم؟ امام کاظم(ع) فرمودند: خیر! اما چنان هستید که خدای متعال می‌فرماید: «أَلَمْ تَرَ إِلَی الَّذِینَ بَدَّلُوا نِعْمَتَ اللَّهِ کُفْرًا وَأَحَلُّوا قَوْمَهُمْ دَارَ الْبَوَارِ؛ هیچ ندیدی حال مردمی را که نعمت خدا را به کفر مبدل ساختند و (خود و) قوم خود را به دیار هلاکت رهسپار کردند؟».

در تربیت و هدایت مردم و نشان دادن راه و طریق بندگی به آنها امام کاظم(ع) چگونه از جهاد تبیین بهره می‌گرفتند؟

تبیین حقیقت برای بِشر حافی از بزرگان عرفا از جلوه‌های این جهاد تبیین در سیره باب الحوائج(ع) است؛
 مرحوم علامه حلی در «مِنْهاجُ الکَرامَة» آورده که امام کاظم(ع) حقیقت را به گونه‌ای برای بِشر تبیین کردند که از فردی گنهکار به مشاهیری از عرفا تبدیل شد! نقل شده حضرت(ع) از کوچه‌های بغداد عبور می‌کردند که صدای موسیقی از منزل بِشر به بیرون می‌آمد و همه محله را پر کرده بود، حضرت(ع) خادم او را صدا کردند و فرمودند: صاحب این خانه عبد است یا آزاد؟ غلام پاسخ داد: آزاد است؛ امام کاظم(ع) فرمودند: «معلوم است که آزاد است. اگر بنده بود پروای صاحب و مالک و خداوندگار خویش را می‌داشت و این بساط را پهن نمی‌کرد». وقتی خادم ماوقع را برای بشر گفت او به قدری متاثر شد که پای‌برهنه در پی امام(ع) روانه شد و توبه کرد ... حضرت موسی‌بن جعفر(ع) با یک جمله بجا توانستند چنین تحولی را در یک انسان رقم بزنند. باید توجه داشت در جهاد تبیین باید همه جوانب اعم از شخص، زمان و موقعیت را رعایت و از انحرافات جلوگیری کنیم.
مثال دیگر در جهاد تبیین برای هدایت امت توسط امام کاظم(ع) نوع برخورد ایشان با صفوان جمال بود؛ وی شتردار بود و شتر کرایه می‌داد و از این مسیر گذران زندگی می‌کرد، زمانی امام(ع) به او فرمودند: همه چیز تو نیکو است جز یک چیز؛ اینکه شتران خود را به طاغوت زمان کرایه می‌دهی؛ صفوان پاسخ داد: من برای حج شترهایم را به خلیفه کرایه می‌دهم و خودم هم همراه او نمی‌روم؛ امام کاظم(ع) فرمودند: آیا از او طلبی داری و دوست داری در حیات باشد و قرض تو را بدهد؟ وی پاسخ داد: بله؛ امام کاظم(ع) ادامه دادند: صفوان کسی بخواهد که طاغوت زنده بماند از آنها خواهد بود!
حضرت موسی‌بن جعفر(ع) اینچنین صفوان را متوجه اشتباهش نموده و عدم همکاری با طاغوت را به او گوشزد کردند و صفوان در پی این تبیین، همه شترهایش را فروخت و هارون از این اقدام او غضبناک شد! این روایت در رجال کشّی نقل شده است.

برکات جهاد تبیین به شیوه امام کاظم(ع) برای امروز جامعه شیعی چیست؟

این جهاد در سیره امام کاظم(ع) به ما یاد می‌دهد هر جا و به هر طریق نمی‌شود سراغ امر به معروف و نهی از منکر رفت و این مهم راه لازم خود را می‌طلبد، جهاد تبیین هنرمندانه باید صورت بگیرد و ابعاد آن بررسی شود تا نتیجه و تاثیری را که باید، داشته باشد.

انتهای پیام

منبع: آستان نیوز


یادداشت , • نظر
حُذَیفة بن یمان عاقد خطبه عقد ازدواج امام حسین ع با جناب شهربانو
موضوع: تاریخ و سیره

 

احیرا شبهه ای درمورد ازدواج حضرت امام حسین ع با شهربانو مطرح شده که برای روشن شدن اذهان متن ماجرا را در این یادداشت مرور می کنیم : 

ازدواج شهربانو با امام حسین ع

محمد بن جریر طبرى صاحب کتاب دلائل الامامه در مورد ماجرای ازدواج شهربانو  با حضرت سید الشهداء ع می نویسد:

وقتی اسرای ایرانی وارد مدینه شدند عمر تصمیم داشت همانند اسیران دیگر با آنان رفتار کند. امّا امیر المؤمنین علی علیه السلام مانع شد و اعلام کرد، پیغمبر فرموده است: 

 أَکْرِمُوا کَرِیمَ کُلِّ قَوْم‏؛ افراد برجسته هر قوم و ملت را گرامى بدارید ! عمر گفت: این مطلب را شنیده‏ام که می فرمود: هر گاه فرد با شخصیت یک طائفه‏اى پیش شما آمد او را احترام کنید گرچه مخالف شما باشد. مولای متقیان (ع) فرمود اینها گروهى هستند که تسلیم شمایند و علاقه به اسلام دارند ، من شما و خدا را گواه میگیرم که سهم خود را از اینها در راه خدا آزاد نمودم تمام بنى هاشم فریاد برداشتند ما نیز سهم خود را به شما بخشیدیم باز فرمود: خدایا شاهد باش من حق آنها را در راه تو آزاد نمودم.

مهاجر و انصار نیز حق خود را به على علیه السلام بخشیدند . در این هنگام علی ع فرمود : بار خدایا اینها حق خود را به من بخشیدند و من سهم آنها را در راه تو آزاد نمودم. عمر گفت : من هم سهم خود و سهم اشخاصى که نبخشیده‏اند بتو و خدا، مى‏بخشم. على عرض کرد: خدایا تو شاهد باش بر آزادى آنها و بخشیدن ایشان. گروهى از قریش علاقه به ازدواج آن بانوان داشتند، امیر المؤمنین ع فرمود: نباید آنها را بر ازدواج مجبور کرد، بگذارید هر کس را که می خواهند انتخاب کنند. برخی خواستگار او شدند امّا در حضور جمع به او گفته شد: از میان کسانى که از تو خواستگارى کرده‏اند کدام را انتخاب میکنى؟ آیا علاقه به داشتن شوهر دارى؟ سکوت کرد.

امیر المؤمنین ع فرمود: به شوهر علاقه دارد ولى حالا باید منتظر بود تا چه کسى را انتخاب کند. عمر گفت از کجا فهمیدى تصمیم به شوهر گرفته است؟

فرمود: هر گاه بانوى با شخصیتى از یک طائفه بدون سرپرست خدمت پیغمبر ص می رسید وقتى از او خواستگارى میشد، دستور می داد به او بگویند تو به ازدواج تمایل داری؟ اگر خجالت می کشید و سکوت می کرد همین سکوتش را دلیل اجازه‏اش قرار می داد و دستور ازدواجش را صادر میکرد. اگر می گفت: نه، رسول خدا ص اجبار بر پذیرش نمی کرد.

خواستگارانش را به نشان دادند و او  با دست اشاره به حسین بن على (ع) کرد باز براى مرتبه دوم از او تقاضاى انتخاب کردند این مرتبه نیز اشاره به حسین بن على ع کرده گفت :اگر اختیار با من است همین شخص را انتخاب می کنم . او سپس امیر المؤمنین ع را ولى خود قرار داد،

در آن مجلس حذیفه بن یمان صحابی ممتاز و محرم اسرار پیامبر ص، هم با اذن امام امیرالمومنین ع علی ع خطبه عقد را جاری کرد.واینگونه بود که شهربانو همسر بهترین انسانها گردید . 

 حذیفه هم با اذن علی ع خطبه عقد را جاری کرد.اینگونه بود که شهربانو همسر بهترین انسانها گردید . 

شهربانو در خاطرات خود می گوید : قبل از آمدن سپاهیان اسلام در خواب دیدم پیغمبر اسلام ص با حسین (ع) بخانه ما آمد و نشست، مرا خواستگارى کرد و براى حسین ع عقد بست .از خواب که بیدار شدم دیگر به چیزى جز این جریان نمى‏اندیشیدم در شب دوم فاطمه زهرا علیها السلام را در خواب دیدم که اسلام را بر من عرضه نمود پذیرفتم و مسلمان شدم. در خواب بمن فرمود: مسلمانان به زودى کشور شما را فتح میکنند و تو پیش فرزندم حسین ع خواهى رفت بدون اینکه خطرى متوجه تو بشود، از آن وقت تا وارد مدینه شدم هیچ ناراحتى متوجه من نشد و دست احدى بمن نرسید. 

کتاب چهارده مادر نمونه ، عبدالکریم پاک نیا ، ص 130. به نقل از دلائل الإمامة ص: 194 و بحار الأنوار ،  ج‏46، ص: 11.


یادداشت , • نظر

 تا که بودیم، نبودیم کسی         کشت ما را غم بی همنفسی 
تا که رفتیم همه یار شدند          خفته ایم و همه بیدار شدند
قدر آیینه بدانید که هست         نه در آن وقت که افتاد و شکست

 

 

در حیرتم از مرام این مردم پست              این طایفه ی زنده کش مرده پرست

تا هست به ذلت بکشندش به جفا               تا رفت به عزت ببرندش سر دست

 

آه میترسم شبی رسوا شوم،                       بدتر از رسواییم تنها شوم

 

آه ازآن تیر و از آن روی و کمند،              پیش رویم خنده پشتم پوزخند

 

 

 


مصاحبه ها , • نظر

یک استاد تاریخ اسلام در گفت‌وگو با آستان نیوز:

1400-07-13

نجات انسان‌ها و گره‌گشایی از مردم شرط مسلمانی در سیره پیامبر(ص) است

یک استاد تاریخ اسلام با بیان اینکه پیامبر(ص) نجات انسان‌ها از آلام و گره‌گشایی از مردم را شرط مسلمانی می‌دانستند، گفت: ایشان محبوب‌ترین افراد نزد خدا را کسانی معرفی کرده‌اند که مردم سود بیشتری از آنها می‌برند؛ و در این سود بردن بین مسلمان و غیرمسلمان تفاوتی قائل نیستند.

به گزارش آستان‌نیوز، به مناسبت فرا رسیدن سالروز رحلت پیامبر ختمی مرتبت حضرت محمد مصطفی(ص) و با توجه به انتخاب شعار «همه خادم الرضائیم؛ نجان انسان رسم مسلمانی» توسط آستان قدس رضوی برای دهه پایانی ماه صفر، به منظور بررسی گره‌گشایی‌های مومنانه در سیره فردی و اجتماعی نبی خاتم(ص) با حجت‌الاسلام والمسلمین عبدالکریم پاک‌نیا، استاد تاریخ اسلام و صاحب آثاری همچون «ویژگی‌های امام رضا(ع)» و «امام جواد(ع)؛ الگوی دانشمندان جوان» گفت‌وگویی ترتیب داده‌ایم که در ادامه مشروح آن تقدیم حضورتان می‌شود:

مروت، مدارا و گره‌گشایی از کار خلق در سیره حضرت رسول(ص) چه کیفیت و تعریفی داشته است؟

سیره اجتماعی پیامبر(ص) از مهمترین علل موفقیت آن حضرت(ص) در دعوت عمومی به اسلام است چرا که خدای متعال در قرآن ایشان را به دلیل روابط عمومی و ارتباطات اجتماعی بالا ستوده و می‌فرماید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ. وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ » این یعنی رابطه خوبی که حضرت رسول(ص) با مردم داشتند و اخلاق نرم و مدارایی که در ارتباط با آنها اعمال می‌کردند، سبب شد آن همه طرفدار و پیرو داشته باشند. مهم آنکه گره‌گشایی از کار مردم در سیره اجتماعی پیامبر(ص) در اوج قرار داشته است. باید توجه داشت دینی که رسول خاتم(ص) برای بشریت به ارمغان آورده، دین فطرت است و فطرت پاک انسانی بر مهرورزی اتکا دارد چنان که قرآن بر مهر و محبت به انسان‌ها تاکید دارد. پیامبر اکرم(ص) در کنار عمل شخصی که خود در سیره‌شان و در موضوع گره‌گشایی‌های مومنانه داشتند توصیه‌هایی زیبا و کاربردی نیز در این باره به امت دارند چنان که در یک توصیه می‌فرمایند: بنده‌ای از بندگان خدا در اثر اینکه شاخه درختی را از سر راه مسلمانان برداشت، اهل بهشت شد؛ این یعنی حتی گره‌گشایی‌های کوچک می‌تواند ما را بهشتی کند. در حدیث معروف دیگری از ایشان که در کتاب کافی آمده است، پیامبر(ص) می‌فرمایند: اگر مسلمانی شبی را صبح کند و در فکر دیگر مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.

از این نظرگاه، پیغمبر اکرم(ص) دلیل و راز محبوبیت انسان‌ها در درگاه الهی را چه ویژگی‌ای می‌دانستند؟

امام صادق (ع) می فرمایند: از پیامبر(ص) سوال شد: محبوب‌ترین انسان‌ها نزد خداوند کیست؛ ایشان در پاسخ فرمودند: آنکه بیشتر سودش به مردم می‌رسد. در زمانه ما هم الهام از این سیره گستره‌ای وسیع دارد همچون گره‌گشایی در ادارات و دادن پاسخ صحیح و رسیدگی به کار ارباب رجوع. همچنین است استفاده‌ای که افراد مشهور و صاحب نفوذ از موقعیت اجتماعی خودشان برای حل امور مردم می‌توانند داشته باشند. از این رو، هر نوع گره‌گشایی از کارها و مشکلات مردم عمل به سنت و سیره پیامبر اعظم(ص) است.

این گره‌گشایی چه مصادیقی در سیره نبوی(ص) دارد و در چه ابعاد به امت آن را می‌آموزند؟

 پیامبر(ص) هم مستقیما در این باره عمل داشتند و هم به ما سبک گره‌گشایی از مردم را آموزش داده‌اند. یکی از موارد این گره‌گشایی، کمک فکری و انگیزه دادن به مردم است. نقل است شخصی گرفتار به حضرت رسول(ص) برای حل مشکل‌اش رجوع کرد و از ایشان درخواست کمک نمود. پیامبر(ص) فرمودند: ما می‌توانیم به تو مالی ببخشیم اما اگر از خدا بخواهی تو را کفایت می‌کند. این درخواست و این پاسخ سه مرتبه تکرار شد و در نهایت آن فرد گرفتار، تصمیم گرفت در اصطلاح امروزی کارآفرینی کند و درنتیجه آن سرمایه و مال یافت بدون آنکه از آبرو و اعتبارش مایه بگذارد؛ بنابر این، بالاترین کمک و برتر از کمک‌های مالی انگیزه‌بخشی، مشورت و کمک فکری دادن به مردم گرفتار به ویژه در مشکلات خانوادگی است. در «حیات القلوب» مرحوم علامه مجلسی نقل شده که پیامبر اکرم(ص) با یکی از صحابی از اطراف مدینه عبور می‌کردند، زنی را دیدند که از چاه آب می‌کشید، حضرات(ص) پیش رفتند و خواستند به آن زن کمک کنند. آن زن بدون آنکه رسول خدا(ص) را بشناسد آیه ای از قرآن را قرائت کرد: «إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ» ... آن صحابی خواست مشک آب پیرزن را حمل کند اما پیغمبر(ص) اجازه ندادند و فرمودند: من به تحمل سختی‌ها و مشقات امت سزاوارترم!. وقتی فرزندان آن زن از چگونگی حمل مشک آب به آن سنگینی از مادرشان سوال کردند، آن زن پاسخ داد جوانمردی شیرین سخن، زیباروی و خوش‌خُلق این مشک را برای من آورد؛ آنگاه بود که فرزندان دریافتند پیامبر خدا(ص) به مادرشان کمک کرده است.

 

 

 

پیامبر اکرم(ص) نسبت به نجات انسان‌ها به عنوان رسم مسلمانی چه نگاهی داشتند و در این باره برای امت چه مواریث و سنتی را به یادگار گذاشته‌اند؟

 از دیگر مصادیق گره‌گشایی‌های مومنانه در سیره پیامبر(ص) سهیم کردن دیگران در نعمت‌ها و شادی‌هایی است که خدا به بندگان مرحمت کرده است، چنان که ایشان می‌فرمایند: برترین و دوست داشتنی‌ترین سفره نزد خدا آن است که دستان بسیاری به سمت آن دراز شود؛ یعنی همه از آن بهره‌مند شوند، ایشان ما را راهنمایی کرده و می‌فرمایند: نه تنها از مسلمانان بلکه از غیرمسلمانان نیز باید دست‌گیری شود. ایشان حتی درباره اهل ذمه یعنی پیروان ادیان که در پناه اسلام هستند، تاکید می‌کردند که به آنها آزار نرسانید و می‌فرمایند: اگر کسی به معاندان اسلام بالاتر از وسع انها تکلیف کند، روز قیامت من دشمن او خواهم بود.

برخی فکر می‌کنند صدقه دادن صرفا به مسلمانان ضرورت دارد اما پیامبر اکرم(ص) بر صدقه دادن به غیر مسلمانان هم تاکید می‌کنند. اساسا ایشان مبعوث شدند که انسان‌ها را از هلاکت و گمراهی نجات دهند. در جنگ حنین که در سال هشتم هجری واقع شد و با پیروزی مسلمانان همراه بود غنایم و اسرای بسیاری نصیب سپاه اسلام شد. دختر حاتم طایی نیز در میان اسرا بود. وقتی او حضرت رسول(ص) را از نزدیک دید، گفت: من دختر حاتم طایی هستم پدرم مردی سخاوتمند بود و حوائج مردم را برطرف می‌کرد و از آنها گره‌گشایی می‌نمود و مهمان‌نواز بود. پیامبر(ص) خطاب به او فرمودند: این صفات از ویژگی‌های مومنان راستین است سپس به دلیل احترام به حاتم و فضایل نیک و گره‌گشایی‌های مومنانه او دختر وی را آزاد کردند و با احترام به محلی که مد نظر داشت، او را فرستادند. این دختر بعد از آزادی از اسارت، به اسلام علاقه‌ای وافر یافت و حتی برادرش را هم که به شام گریخته بود به اسلام تشویق کرد. او به مدینه آمد و به محضر پیامبر(ص) رسید و به اسلام تشرف یافت. علاقه‌مندی او به اسلام و پیامبر(ص) تا جایی پیش رفت که نهایتا سه فرزند خود را در جنگ صفین در رکاب امیرالمومنین(ع) تقدیم کرد که به شهادت رسیدند. اینچنین بود سیره پیامبر رحمت(ص) که با رافت و گره‌گشایی و فضیلت دادن به کمک مومنانه، دل‌ها را صید می‌کردند .

فرزندان پیامبر(ص) یعنی ائمه هدی(ع) به ویژه امام رضا(ع) که ایشان را به عنوان امام رئوف می‌شناسیم در گره‌گشایی‌های مومنانه و نجات انسان‌ها چقدر از جدشان رسول خدا‌(ص) الگو گرفته و این الگو را پیاده کرده‌اند؟

ما اهل بیت(ع) را این گونه می‌شناسیم که همیشه دست نیازمندان را گرفته و از آنها گره‌گشایی کرده‌اند. امام حسین(ع) می‌فرمایند: ای مردم بدانید نیازمندانی که به شما رجوع می‌کنند، نعمت خدا هستند، نعمت‌ها را افسرده نکنید (آنها را از خود نرانید)، اگر این نعمت را شکر نگویید از دست‌تان می‌رود. امام سجاد (ع) نیز در دعای بیستم صحیفه سجادیه که به مکارم الاخلاق مشهور است، می‌فرمایند: خدایا! انجام کارهای خیر برای مردم را به دست من اجرا کن و خدمتم را با منت بی‌اثر نگردان.

در کتاب‌های حدیثی و فقهی ما باب‌هایی متعدد در موضوع گره‌گشایی با عنوان قضای حاجت مومن یا اهتمام به امور مسلمین داریم که ذیل این ابواب توصیه‌های کلامی سودمندی از اهل بیت(ع) به ما رسیده است چنانکه حضرت سیدالشهداء(ع) می‌فرمایند: هر کس اندوهی را از دل اهل ایمان بزداید، خدا غم‌های او را می‌زداید. در این باره از امام رضا (ع) نیز روایات پرتعدادی در دست است چنان‌که ایشان چه در زمان حضور و سکونت در مدینه و نیز پس از هجرت به خراسان به گره‌گشایی از مردم اهتمام داشتند و امروز بعد از شهادت‌شان نیز آستان قدس آن حضرت(ع) از مراکز مهم گره‌گشایی در جهان اسلام است.

گفت‌وگو: آمنه مستقیمی


مصاحبه ها , • نظر

چهارشنبه 3 شهریور 1400 - 10:36

حجت‌الاسلام عبدالکریم پاک‌نیا کارشناس تاریخ اسلام در گفت‌وگو با قدس:

امام رضا(ع) در احیای عاشورا زینب‌وار عمل کرد

آمنه مستقیمی

امام رضا و عاشورا

«حضرت ثامن الحجج(ع) برای پیشبرد اهداف فرهنگی، ولایتعهدی را پذیرفتند و در ظاهر با طاغوت زمان همراه شدند اما در باطن در جنگ فرهنگی و نرم فعال بودند.

 

اگرچه ایشان مثل جدشان سیدالشهدا(ع) با حکومت طاغوت برخورد نظامی نکردند [چراکه شیوه‌های اهل بیت(ع) در 250 سال حضور و امامت متنوع بوده است] اما هدفشان همان اهداف نهضت حسینی بود. امام رضا(ع) زینب‌گونه و شبیه به امام سجاد(ع) برای احیا و استمرار عاشورا عمل کردند»؛ این جملات بخشی از گفت‌وگوی حجت‌الاسلام عبدالکریم پاک‌نیا، استاد تاریخ اسلام و صاحب آثار متعدد در سیره اهل بیت(ع) همچون «الخصائص الرضویة» است که درباره استمرار نهضت عاشورا در سیره امام رضا(ع) با قدس در میان گذاشته و مشروح آن در ادامه تقدیم حضورتان می‌شود.

 

با توجه به اینکه اهل بیت(ع) همگی نور واحد و هم‌هدف هستند، اهداف نهضت عاشورای حسینی در سیره امام رضا(ع) با چه کیفیت و راهبردهایی دنبال و احیا شده است؟

 

این مسئله در سیره امام رضا(ع) بسیار گسترده و واضح بیان و دنبال شده است؛ عاشورا در سیره ایشان جایگاهی ویژه دارد و آن حضرت(ع) اهتمامی ویژه برای زنده نگه داشتن نهضت حسینی داشته‌اند. البته حضرت ثامن‌الحجج(ع) روش‌های متنوعی را در این باره به کار گرفته‌اند؛ چنان که گاهی با برجسته کردن روز عاشورا و تعظیم این روز به عنوان روز مصیبت اهل بیت(ع) به این مهم اقدام کرده‌اند. مرحوم مجلسی در «بحارالانوار» نقل می‌کند امام رضا(ع) فرمودند: هر کس روز عاشورا روز غم و اندوه او باشد، خداوند روز قیامت را روز شادی و فرح او قرار می‌دهد... این یعنی تأکید حضرت رضا(ع) بر عزاداری بر مصائب حضرت سیدالشهدا(ع).

 

همچنین، امام رضا(ع) به تعظیم عاشورا به این معنا که اندیشه‌های حسینی در جامعه گسترش بیابد، تأکید و توجه ویژه داشتند و برای همین مهم بر عزاداری و برگزاری مجالس محرم برای تبیین مفاهیم و ارزش‌ها و شخصیت‌های عاشورایی سفارش می‌کردند. امام رضا(ع) با تبیین سیره پدرشان در بزرگداشت محرم مردم را به سوگواری و غم و اندوه در مصائب اهل بیت(ع) تشویق کرده و آن‌ها را به استمرار ارزش‌های حسینی فرا می‌خواندند و می‌فرمودند: چون ماه محرم می‏رسید، کسی پدرم را خندان نمی‌‏دید... چون روز دهم فرا می‌رسید آن روز، روز سوگواری و اندوه و گریه او بود.

 

امام رضا(ع) در بُعد فرهنگی برای احیای نهضت حسینی چه اقداماتی انجام دادند و برکات این سیره رضوی چه بوده است؟

 

شیوه دیگر حضرت ثامن الحجج(ع) برای احیا و استمرار محرم حسینی، تشویق شعرا و ادبا برای تبلیغ و احیای فرهنگ عاشوراست. ایشان به دعبل فرمودند: دوست دارم برایم شعری بسُرایی چراکه این روزها، روزهای غم و اندوهی است که بر ما خاندان رسالت(ع) رفته است. ایشان عملاً برای جد شهیدشان(ع) مجلس گرفته و خانواده را آماده کردند و از دعبل خواستند در رثای اباعبدالله(ع) برای ایشان مرثیه‌سرایی و شعرخوانی کند و این کار را از شیوه‌های نصرت اهل بیت(ع) برشمرده‌اند؛ این یعنی مرثیه‌خوانی و عزاداری و برجسته‌سازی مظلومیت اهل بیت(ع) از شیوه‌های نصرت آل الله(ع) است. امام رضا(ع) در توصیه و عمل به این شیوه، بر جنگ فرهنگی تصریح دارند و برای مقابله با این جنگ، نصرت‌طلبی می‌کنند.

 

روش فرهنگی دیگر امام رضا(ع) برای احیا و استمرار ارزش‌ها و اهداف عاشورا، ترغیب امت به گریه بر مصائب امام حسین(ع) است؛ ایشان می‌فرمایند: هر گاه می‌خواهید گریه کنید، بر حسین‌بن علی بن ابی‌طالب(ع) گریه کنید، چراکه او را سر بریدند. باید توجه داشت گریه بر امام حسین(ع) آثار فراوانی دارد، نخست عزاداری و پس از آن همدلی عمیق و ارتباط عاطفی ماندگار با عاشوراییان؛ همچنین این گریه نماد ظلم‌ستیزی و بیان مظلومیت مظلومان است از این رو، گریه بر امام حسین(ع) عزتمندانه و جهت‌دار است نه ذلیلانه و خوارکننده. این گریه عاشورا را در تاریخ زنده نگه می‌دارد.

 

امام رضا(ع) چه برکاتی را برای گریستن بر مصائب سیدالشهدا(ع) برمی‌شمارند و این برکات در سیره ایشان به چه گریه‌ای اختصاص دارد؟

 

امام(ع) به تبیین آثار احیای عاشورا تأکید داشتند و می‌فرمودند: گریستن بر امام حسین(ع) گناهان بزرگ را فرو می‌ریزد... یعنی مردم بدانید احیای عاشورا از مسیر گریه و اشک، از بین برنده گناهان است. ایشان به ریان بن شبیب فرمودند: اگر در مصائب سیدالشهدا(ع) به گونه‌ای گریه کنی که اشک‌های تو بر گونه‌هایت جاری شوند، خدا همه گناهان تو را می‌آمرزد. البته مقصود گریه همراه با معرفت و جهت‌دار و همراه با مرام حسینی است وگرنه صرف گریه همراه با احساس و توأم با استمرار گناه، چنین تأثیری ندارد؛ بنابر آموزه‌های رضوی گریه بر امام حسین(ع) باید انقلاب‌آفرین و متحول‌کننده باشد.

 

امام رضا(ع) برای احیای عاشورا به تبیین فضائل سیدالشهدا(ع) نیز اهتمام داشتند، ایشان می‌فرمودند: پیامبر(ص) وقتی امام حسین(ع) را که کودک بودند، می‌دیدند به ایشان سلام داده و می‌فرمودند: خوش آمدی یا اباعبدالله! و به ایشان مباهات می‌کردند.

 

امام رضا(ع) از فرصت ولایتعهدی اجباری مأمون و حضور در دستگاه خلافت چه استفاده‌ای برای احیا و استمرار نهضت حسینی کرده‌اند؟

 

امام رضا(ع) در میان ائمه(ع) فرصت بیشتری برای ترویج و تبلیغ فرهنگ و نهضت عاشورا در اختیار داشته‌اند چنان که در زمان ولایتعهدی اجباری مأمون، پیام عاشورا به‌ویژه در همراهی با مظلومان و سر باز زدن از معیت با ظالمان را عملی کردند. حرکات و سکنات ایشان در آن دوران نشانگر این پیام عاشوراست که ما هرگز با ستمکاران همراه نمی‌شویم و این مهم را از موضع قدرت نشان دادند.

 

امام رضا(ع) به برگزاری مجالس اهل بیت(ع) علاقه‌ای ویژه داشتند و می‌فرمودند: هر کس در مجلسی بنشیند که در آن مرام و معارف ما احیا شود و استمرار یابد، دلش در روزی که همه دل‌ها می‌میرند، نمی‌میرد؛ از این رو، حضرت ثامن الائمه(ع) چه در مدینه، چه در مسیر هجرت و نیز در ایران به برپایی این مجالس اهتمام داشتند و آثار و برکات آن را هم تبیین می‌کردند.

 

باید توجه داشت امام رضا(ع) ولایتعهدی را برای حفظ کیان اسلام و تشیع پذیرفتند چنان که امام حسن(ع) به همین دلیل ناگزیر به صلح با معاویه شدند. بنابراین حضرت ثامن الحجج(ع) برای پیشبرد اهداف فرهنگی، ولایتعهدی را پذیرفتند و در ظاهر با طاغوت زمان همراه شدند اما در باطن در جنگ فرهنگی و نرم فعال بودند.

 

اگرچه ایشان مثل جدشان سیدالشهدا(ع) با حکومت طاغوت برخورد نظامی نکردند -چراکه شیوه‌های اهل بیت(ع) در 250 سال حضور و امامت متنوع بوده است- اما هدفشان همان اهداف نهضت حسینی بود، امام رضا(ع) زینب‌گونه و شبیه به امام سجاد(ع) برای احیا و استمرار عاشورا عمل کردند.

 

امام رضا(ع) در کنار جنبه‌های ایجابی و تبیینی به جنبه‌های سلبی نیز در مواجهه با عاشورا توجه داشتند و مانع تحریف این واقعه می‌شدند، چنان که در مقابل برخی که می‌گفتند: خدا امام حسین(ع) را مانند عیسی(ع) به آسمان برده و حضرت سیدالشهدا(ع) کشته نشده و برای این ادعا به آیه «لَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا» استناد می‌کردند، فرمودند: این‌ها دروغ می‌گویند و مشمول غضب الهی می‌شوند، لعنت خدا بر منکران عاشورا! رسول خدا(ص) خبر عاشورا را داده‌اند. حضرت ثامن الحجج(ع) مراقب بودند مبادا پیام عاشورا به خوبی به جامعه منتقل نشود.

 

زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) در سیره رضوی چه جایگاهی دارد و ارزش و جایگاه تربت حسینی در این سیره چگونه تبیین شده است؟

 

از دیگر روش‌های امام رضا(ع) برای احیا و اقامه ارزش‌های عاشورایی، توجه ویژه به تربت حسینی است؛ ابن قولویه با واسطه نقل می‌کند بسته‌ای از خراسان و از امام رضا(ع) به دستم رسید و وقتی گشودم در آن خاکی یافتم و از پیک پرسیدم: این چیست؟ پاسخ داد: تربت امام حسین(ع) است. این هدیه به اذن و مشیت خدا شما را از بلایا دور و مصون می‌دارد.

 

لعنت بر قاتلان امام حسین(ع) و آرزو و تمنای همراهی با امام هم در سیره رضوی جایگاهی ویژه دارد، چنان که فرمودند: اگر دوست دارید ثواب یاری سیدالشهدا(ع) را پیدا کنید هر گاه به یاد ایشان افتادید، بگویید: «یا لَیتَنا کنا مَعَک».

 

ایشان با ترغیب به زیارت امام حسین(ع) با تأکید بر عارفاً بحقه می‌فرمایند: هر کس قبر اباعبدالله(ع) را در کنار شریعه فرات زیارت کند همانند کسی است که به زیارت خدا بر عرش او رفته است... در شرح این حدیث آمده چون رؤیت خدا مقدور نیست، خدای متعال به زیارت سیدالشهدا(ع) چنین شأنی داده است.

 

 علاوه بر این، امام رضا(ع) فرمودند: هر کس قبر حضرت سیدالشهدا(ع) را با معرفت زیارت کند خداوند او را در زمره مقربان خود در اعلی علیین قرار می‌دهد. ایشان بر شناخت و معرفت نسبت به امام حسین(ع) تأکید داشتند، اینکه زائر بداند اطاعت از این امام و پیروی از آن حضرت(ع) دستورات دین است نه صرفاً رفت و آمد به مکانی خاص.

 

محمدبن سلیمان به نقل از امام جواد(ع) آورده: معرفت یعنی بداند حجت خدا در روی زمین و راه شناخت حق، امام معصوم(ع) است؛ یعنی در سایه زیارت، بسیاری از ابعاد دین برای انسان مکشوف می‌شود. زیارت بدون معرفت جاهلانه است. امام رضا(ع) شیوه زیارت حضرت سیدالشهدا(ع) را نیز آموزش داده‌ و فرمودند: این زیارت در نیمه ماه رجب و نیمه شعبان مستحب است.

 

آستان قدس رضوی در ترویج و توسعه و احیای فرهنگ عاشورا در طول تاریخ چه نقشی داشته است؟

 

امام رضا(ع) پیام عاشورا را به شیوه عملی استمرار بخشیدند و حرم ایشان هم در طول تاریخ مرکز نشر پیام‌های عاشورایی شده و هر روز هم بر این نقش و جایگاه افزوده می‌شود به‌طوری‌که حرم امام رضا(ع) قطب عاشورایی نه فقط در ایران بلکه در همه جهان است. آستان قدس امام رضا(ع) در میان همه حرم‌ها فرصت بیشتری داشته تا محرم و صفر را احیا بدارد و پیام‌های نهضت حسینی را به طرق مختلف اعم از انتشار کتب و... نشر دهد؛ از این رو، آن آستان قدس و مضجع شریف از نظر فرهنگی و اجتماعی بیشترین تأثیر را در زنده نگه داشتن عاشورا داشته است.