سفارش تبلیغ
صبا ویژن

موسسه ی فرهنگ عترت ع

مقالات , • نظر

غیبت صغری و سفیران موعود

به مناسببت نیمه  شعبان این مقاله به شیفتگان حضرتش تقدیم می شود

  عثمان بن سعید نایب اول حضرت مهدی ع را بیشتر بشناسیم

عثمان بن سعید در دوره نیابتش اقدامات مهمِّی برای اثبات وجود و امامت حضرت مهدی(عج) و نیابت خودش انجام داد. او برجستگان امامیه از اعضای سازمان وکالت را قانع کرد که امام دوازدهم(عج) برای محفوظ‌ ماندن از دست دشمنان در پس پرده غیبت به سر می‌ برد...

عبدالکریم پاک‌ نیا تبریزی

تصریح امام عسکری(علیه السلام) به نیابت

گروهی از سرشناسان شیعه برای شناختن امام بعد از حضرت عسکری(علیه السلام) به محضرش شرف یاب شدند. در میان آنان افراد برجسته‌ ای همچون: علی بن هلال، محمد بن معاویة بن حکیم و حسن بن ایوب بن نوح دیده می‌ شدند. در آن جلسه چهل نفر

دیگر در محضر امام نشسته و آنها نیز در پی آشنایی با مهدی موعود به حضور پیشوای یازدهم رسیده بودند. عثمان بن سعید برخاست و خطاب به حضرت گفت: «ای فرزند رسول خدا! می‌ خواهم مطلبی را از شما بپرسم که خود به آن داناترید. حضرت فرمود:

عثمان! بفرما بنشین. امام پس از بیان این جمله کوتاه با ناراحتی از جای خود برخاست و در آن حال که اتاق را ترک می‌ کرد به حاضران فرمود: «هیچ کس بیرون نرود.»

یاران در پیروی از کلام امام، از جای خویش حرکت نکرده، منتظر آمدن آن حضرت شدند. امام(علیه السلام) پس از درنگی کوتاه اما سراسر شور و التهاب، بازگشت و عثمان بن سعید را صدا زد. او به سرعت از جای برخاست و ایستاد. امام رو به او و دیگر یاران فرمود: «بگویم برای چه نزد من آمده‌اید؟» عثمان گفت: «بفرمایید ای فرزند رسول خدا!» حضرت فرمود: «آمده‌اید از امام بعد از من بپرسید؟» عثمان گفت: «آری، یا ابن رسول الله!»

در آن لحظه، کودکی چون پاره ماه، وارد اتاق شد؛ عزیزی که از هر کس بیش‏تر به امام حسن(علیه السلام) شباهت داشت. امام چون خوشحالی آمیخته با حیرت یارانش را دید، چنین فرمود: «هَذَا إِمَامُکُمْ مِنْ بَعْدِی وَ خَلِیفَتِی عَلَیْکُمْ أَطِیعُوهُ وَ لَا تَتَفَرَّقُوا مِنْ بَعْدِی فَتَهْلِکُوا فِی أَدْیَانِکُمْ أَلَا وَ إِنَّکُمْ لَا تَرَوْنَهُ مِنْ بَعْدِ یَوْمِکُمْ هَذَا حَتَّى یَتِمَّ لَهُ عُمُرٌ فَاقْبَلُوا مِنْ عُثْمَانَ مَا یَقُولُهُ وَ انْتَهُوا إِلَى أَمْرِهِ وَ اقْبَلُوا قَوْلَهُ فَهُوَ خَلِیفَةُ إِمَامِکُمْ وَ الْأَمْرُ إِلَیْهِ؛[1] بعد از من، این امام شما و جانشین من بر شما است. بعد از من از او پیروی کنید و پراکنده نشوید ( که در صورت تخلف) در کار دینِ خود، به هلاکت می‌ رسید. بدانید که بعد از این دیدار، دیگر او را نخواهید دید تا عمر او کامل شود. پس هر آنچه عثمان بن سعید می‏ گوید بپذیرید و امر او را اجرا کنید و سخنش را بپذیرید؛ زیرا او نماینده امام شما است و نیابت به وی سپرده می‌ شود.»

پس از شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام)، عثمان بن سعید بر پایه مأموریتی که به او سپرده شده بود، برای غسل دادن امام، راهی منزل آن حضرت شد و پس از حضور، تمام کارهای لازم ـ چون غسل دادن و حنوط کردن ـ‌ را انجام داد و بدن مطهّر پیشوایش، امام عسکری(علیه السلام) را برای برپایی نماز از سوی حضرت مهدی(عج) و تدفین، مهیّا ساخت.[2]

نیابت در بغداد بعد از امام عسکری(علیه السلام)

نکته مهم درباره این دوره، انتقال پایگاه نیابت از سامرّا به بغداد است! سامرّا که تا پایان حیات امام عسکری(علیه السلام)، مرکز رهبری فعالیت وکلا بود، پس از شروع عصر غیبت صغرا، این مرکزیت را از دست داد و بنا به مصالحی، بغداد به عنوان «دار النیابة» برگزیده شد و «عثمان بن سعید» و دستیارانش، در بغداد به فعالیت مشغول شدند. این انتقال، در ملاقات هیأت اعزامی از سوی مردم قم به سامرّا با امام عصر(عج)، به اطلاع آنان و سپس سایر شیعیان رسید.[3]

اقدامات مهم نایب اول

عثمان بن سعید در دوره نیابتش اقدامات مهمِّی برای اثبات وجود و امامت حضرت مهدی(عج) و نیابت خودش انجام داد. او برجستگان امامیه از اعضای سازمان وکالت را قانع کرد که امام دوازدهم(عج) برای محفوظ‌ ماندن از دست دشمنان در پس پرده غیبت به سر می‌ برد. موقعیت ممتاز او و رهبری سازمان در عصر عسکریین(علیهما السلام)‌ وکلا را به قبول دعوی وی و پیروی از دستورهایش وا داشته بود.

شیعیان بر اثر مشاهده معجزات و خوارق عادات از سوی نوّاب اربعه، به نیابت شان معتقد می‌ شدند و قول شان را می‌ پذیرفتند. در دوران نیابت «عثمان بن سعید»، توقیعات ناحیه مقدّسه همواره از طریق وی خارج و به شیعیان ابلاغ می‌ شد.[4]

الف) پنهان کردن نام و جایگاه امام

عثمان بن سعید که در راز داری و حفظ اسرار اهل بیت(علیهم السلام) نمونه بود، همواره از بردن نام امام زمان(عج) و افشای محلّ او شدیداً اجتناب می‌ کرد تا وجود مقدس آن حضرت از سوی حکومت عباسی و سایر دشمنان مصون بماند. روزی عبد الله بن جعفر حمیری ـ‌ صاحب قرب الاسناد که از شیعیان برجسته به شمار می‌ رفت ـ در دیدار خود با عثمان بن سعید، پس از مقدمه‌ چینی، از وی چنین پرسید: «آیا جانشین امام عسکری(علیه السلام) را دیده‌ ای؟» عثمان بن سعید پاسخ داد: «آری! آن محبوب دلها را بسیار دیده‌ ام و زیبایی های شکل و شمایل امام را توصیف نمود.»

عبد الله بن جعفر حمیری پرسید: «نام آن حضرت چیست؟» عمری از پاسخ به این پرسش خود داری کرد و گفت: «بر شما حرام است که در این باره پرسش کنید و من این سخن را از پیش خود نمی‌ گویم ـ‌ زیرا اختیاری ندارم که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کنم ـ بلکه این به دستور خود او است؛ زیرا حکومت عباسی بر این باور است که امام عسکری(علیه السلام) از دنیا رفته و فرزندی از خود باقی نگذاشته است و به همین دلیل نیز ارث او را میان کسانی که وارث آن حضرت نبودند، تقسیم کردند و این موضوع با صبر و سکوت امام رو به رو شد و اکنون کسی جرأت ندارد با خانواده او ارتباط برقرار کند یا چیزی از آنها بپرسد و اگر اسم امام فاش شود، تحت تعقیب قرار می‌ گیرد. زنهار! زنهار! خدا را در نظر بگیرید و از پی‌ گیری این بحث، خودداری کنید.»[5]

ب) مدیریت سازمان وکالت

سفیر اول در بغداد به کمک برخی دستیاران مبرّزش، همچون «احمد بن اسحاق اشعری قمی»، «محمد بن احمد بن جعفر قطّان» و «حاجز بن یزید وشّاء» امور سازمان وکالت را رهبری می‌ کرد. بدین ترتیب، وی امور سازمان را در شهرهای بزرگی همچون: مدائن، کوفه، واسط، بصره و اهواز، مستقیما سرپرستی می‌ کرد. وکلا، مراسم حج را به عنوان ابزار ارتباطی خود به کار می‌ گرفته‌ اند و احتمالا سفیر از غلامان و افراد عادی برای ارتباط با حجاز بهره می‌ گرفته است تا توجه مقامات دولتی برانگیخته نشود. وکلای مصر، دستورهای وکلای حجاز را، به ویژه با عنایت به تماس آنان با مرکز سفارت در عراق، دنبال می‌ کردند. در یمن نیز کارگزارانی در خدمت سازمان وکالت بودند که در تماس با سفیر اول قرار داشتند. ارتباطات سفیر با مناطق مختلف ایران، همچون: آذربایجان، قم، دینور، ری و خراسان نیز برقرار بود.[6]

ج) آموزش عملی معارف اهل بیت(علیهم السلام)

زمانی مردی از اهل عراق، خمس اموال خود را نزد عثمان بن سعید برد. عثمان، وجه را خدمت امام برد؛ ولی آن حضرت از قبول مال خودداری کرد و فرمود: «(به او بگویید) حق عموزادگانت را که چهارصد درهم است، از آن بیرون کن!» مرد عراقی از این سخن بسیار تعجب کرد. حق عموزادگان و آن هم 400 درهم، دو نکته مهمی است که هر کس توانایی بیان این سخن را ندارد. او از نزد عمری خارج شد و بی‌ درنگ حساب دارایی خویش را بررسی کرد. پس از رسیدگی و دقت فراوان، معلوم شد هنوز قسمتی از منافع زمین زراعتی عموزادگانش را که در دست وی بوده به صاحبانش رد نکرده و سهم آنان از این زمین، چهارصد درهم بوده است؛ همان مبلغی که حضرت مهدی(عج) دستور جدا کردنش را از مبلغ فوق داده بود؛‌ پس مرد عراقی به‌ سرعت آن مبلغ را از دارایی خویش خارج کرد و سپس نزد عثمان آمد و وجه را تقدیم کرد و عمری نیز آن را پذیرفت.[7]

سفر پایانی سفیر

عثمان بن سعید پس از بیست و دو سال خدمات خالصانه به اهل بیت(علیهم السلام)‌ وکالت و هدایت فعالیت های وکلا و ایفای نقش دستیاری و معاونت برای سه امام، مأموریت خود را به شایسته‌ ترین نحو به پایان رسانید و در سال 266 هجری قمری که شش سال از دوره سفارتش می‌ گذشت، بزرگان شیعه را نزد خویش فرا خواند و آنان را از سفر ابدی خود، آگاه ساخت و به آنان اطلاع داد که امام زمان(عج) دستور داده است تا شما را از سفارت فرزندم محمد بن عثمان، آگاه کنم و پس از من هرکس حاجتی داشت نزد او برود! بعد از فوتش، فرزندش محمد بن عثمان، پس از غسل دادن او، مراسم کفن و دفنش را انجام داد و با حضور صدها مرد و زن عزادار، پیکر مطهر او را به خاک سپرد.

پیام تسلیت امام زمان(عج)

پس از رحلت سفیر اول، فرزندش محمد به امر ناحیه مقدّسه، عهده‌ دار مقام نیابت شد و در همین هنگام، توقیع ناحیه مقدّسه در تعزیت وی به سبب رحلت پدرش صادر گردید که در بخشی از آن چنین آمده بود: «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ تَسْلِیماً لِأمْرِهِ وَ رِضَاءً بِقَضَائِهِ عَاشَ أبُوکَ سَعِیداً وَ مَاتَ حَمِیداً فَرَحِمَهُ اللهُ وَ ألْحَقَهُ بِأوْلِیَائِهِ وَ مَوَالِیهِ فَلَمْ یَزَلْ مُجْتَهِداً فِی أمْرِهِمْ سَاعِیاً فِیمَا یُقَرِّبُهُ إِلَى اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِلَیْهِمْ نَضَّرَ اللُه وَجْهَهُ وَ أقَالَهُ عَثْرَتَهُ، وَ فِی فَصْلٍ آخَرِ، أجْزَلَ اللهُ لَکَ الثَّوَابَ وَ أحْسَنَ لَکَ الْعِزَاءَ رُزِئْتَ وَ رُزِئْنَا وَ أوْحَشَکَ فِرَاقُهُ وَ أوْحَشَنَا فَسَرَّهُ اللهُ فِی مُنْقَلَبِهِ وَ کَانَ مِنْ کَمَالِ سَعَادَتِهِ أنْ رَزَقَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَلَداً مِثْلَکَ یَخْلُفُهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ یَقُومُ مَقَامَهُ بِأمْرِهِ وَ یَتَرَحَّمُ عَلَیْهِ وَ أقُولُ الْحَمْدُ لِلَّهِ فَإِنَّ الْأَنْفُسَ طَیِّبَةٌ بِمَکَانِکَ وَ مَا جَعَلَهُ اللهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیکَ وَ عِنْدَکَ أعَانَکَ اللهُ وَ قَوَّاکَ وَ عَضَدَکَ وَ وَفَّقَکَ وَ کَان اللهُ لَکَ وَلِیاً وَ حَافِظاً وَ رَاعِیاً وَ کَافِیاً وَ مُعِیناً؛[8]اِنَّا لِلهِ وَ اِنَّا اِلَیْهِ رَاجِعُون، از خداییم و به سوی او باز می‏ گردیم تسلیم امر الهی و راضی به قضای اوییم؛ پدرت با سعادت زیست و ستوده رحلت نمود، خدا او را رحمت کند و به اولیا و موالی‌ اش ملحق کند. او همواره در امتثال امر آنان و اموری که وی را به خدا و اولیایش مقرّب سازد، ساعی بود؛ خداوند او را مسرور سازد و از لغزشش درگذرد. خداوند ثواب و اجر تو را عظیم و در قبال این مصیبت به تو احسان فرماید. تو و ما، هر دو به این مصبیت مبتلا شدیم و فراق او ما را نیز همچون تو نگران ساخت. خداوند او را در جایگاه جدیدش شاد فرماید.

از کمال سعادت او آن بود که فرزندی همچون تو،‌ نصیب او شد تا پس از او جانشینش شو و برای او طلب رحمت کند و من حمد خدا می‌ کنم؛ چرا که دلها به خاطر جایگاه تو و آنچه خدای به تو ارزانی داشته و نزد تو قرار داده، آسوده است. خداوند تو را یاری و تقویت کند و کمک کند ولیّ و حافظ و نگهبان کفایت‌ کننده‌ و یاورت باشد.همه از خداییم و همه به سوی او باز می‏ گردیم.»

مرقد عُثمان بن سعید عَمْری

آرامگاه عثمان بن سعید و پسرش محمد بن عثمان در یکی از میادین مهم و مرکز شهر بغداد به نام «ساحه الخلّانی»، درون مسجدی به نام «جامع الخلانی» قرار دارد. روی قبر آن دو، ضریحی نقره‌ای و گنبدی بلند با کاشی های سبز برقرار است.[9] 


[9]. در برخی نوشته‌ ها آمده است: آرامگاه عثمان بن سعید در محله «رصّافة» در شرق بغداد و در منطقه‌ ای قرار دارد که امروزه به بازار شورجه معروف است. 

منبع : ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان شماره166.عبدالکریم پاک‌ نیا تبریزی